تعزیه و شبیه خوانی در ماه محرم

سرزمین پهناور و عزیز ایران با همه تنوع اقلیمی، قومی و گویش ها، دارای اشتراکات فرهنگی زیادی است. بسیاری از آداب و رسوم و علایق مذهبی و ملی در سراسر کشور با کمی تفاوت در ظاهر با علاقه و شور توسط ساکنان این سرزمین دنبال می شود. 
در استان های مختلف از شمالی ترین شهرهای خراسان و آذربایجان تا جنوبی ترین شهرهای سیستان و اهواز از پهنه کویر تا حاشیه های زاگرس و البرز و از دریای خزر تا خلیج فارس در ایام محرم، تعزیه برگزار می شود. نسخه های اشعار این نمایش مذهبی اثرگذار در سراسر کشور تفاوت کمی با هم دارند. شخصیت و ادبیات قیام حسینی باعث شده است در تمامی شهرها و ادبیات مورد توجه قرار گرفته و جاودانه تاریخ شود.
مردم از اول ماه محرم همه ساله به مناسبت سالروز این واقعه، در شهرها و روستاهای ایران، مساجد و تکایا را با قالی و قالیچه آذین می بندند و دیوارها و منبر را سیاه پوش می کنند و علم حسینی را که عبارت است، از پنجه آهنین یا برنجی، سر چوب راست چهارمتری نصب می نمایند و روی چوب را با پارچه ها و دستمال های ابریشمی به رنگ های سبز و مشکی و زرد و آبی آرایش می دهند، به طوری که دستمال ها و شال ها دور تا دور چوب بسته و آویز می شود، آن علم را از روز اول ماه محرم در وسط مسجد یا تکیه برپا می سازند.ترتیب مراسم عزاداری، در دهه محرم در قدیم بدین ترتیب بود که؛ مرد و زن شب ها در مساجد و تکایا جمع می شدند، یکی نوحه خوانی می کرد و عده ای به آهنگ صدای نوحه خوان سینه می زدند و از شب هفتم محرم، دسته گردانی هم آغاز می شد. 
یعنی دسته های سینه زنی و زنجیر زنی از مسجدی به مسجد دیگر راه می افتادند در جلو دسته های سینه زنی و زنجیرزنی طوق و علم هم حرکت می دادند. طوق، عماری است که آن را با روپوش و پارچه های فاخر زینت می کردند و چهار نفر از نیرومندترین افراد دسته چهار پایه آن را به دوش گذاشته راه می افتادند.
این مراسم مذهبی در سراسر ایران اجرا می شود. ولی در تهران و (تکیه دولت)، مشهد و شهرهای مذهبی با شکوه و جلال بیشتری برگزار می شود. در قدیم تعزیه خوانی در دولت تکیه دارای آداب خاصی بود که یکی از آنها حرکت علم شاه در سوم محرم بود. این علم پنجه بزرگی از زرناب بر سرش نصب بود همراه با علم از روز هفتم دسته های سینه زنی و زنجیرزنی در شهر به گردش در می آمد و شب ها با مشعل و شیپور و موزیک و شور و هیجانی برپا می شد.شبیه خوانی در تهران و همه شهرهای کشور از روزهای اول محرم و هر روز با یک موضوع، شروع می شد که در این سال ها با شور و علاقه بیشتری و به خصوص با حضور معنوی جمع کثیری از مردم برگزار می شود. 
تا چند سال قبل شبیه خوانی از هفتم محرم در میادین و صحن حیاط حسینیه ها و تکایا در شهرستان ها معمول بود، شبیه خوان ها که مخصوص این کار تعلیم یافته بودند با طبل. شیپور و کرنا در محل تعیین شده کار خود را آغاز می کردند. در میدان و محوطه ای که شبیه خوانی برگزار می شد، مردان و جوانان در یک طرف و زنان و دختران در سمت دیگر به تدریج جمع می شدند و به تماشا می ایستادند.یک نفر از معمرین محلی مأموریت راهنمایی مردم و حفظ نظم محیط شبیه خوانی را به عهده می گرفت. 
شبیه خوان ها هر روز یکی از وقایع کربلا را نشان می دادند و شبیه خوانی مربوط به آن را اجرا می کردند؛ بازیگرها، نقش خود را که با شعر نوشته شده بود از روی نسخه ای که در دست داشتند به آواز می خواندند. شبیه عبدا... بن حسن که در دامن حضرت شاه شهیدان (امام حسین (ع)) به درجه شهادت رسیده و دست قطع شده خود را به دست دیگر گرفته است.
در سؤال و جواب هم رعایت تناسب آوازها با یکدیگر می شد، مثلا اگر امام یا عباس سؤال و جوابی داشت و امام شور می خواند، عباس هم باید جواب خود را در زمینه شور بدهد، فقط مخالف خوان ها از سرلشگران و افراد و امراء و اتباع با صدای بلند و بدون تحریر، شعرهای خود را با آهنگ اشتلم و پرخاش اداء می کردند در جواب و سؤال با مظلومین هم همین رویه را داشتند و با وجود این اشعار مخالف خوان و مظلوم خوان هم در سؤال و جواب باید از حیث بحر و قافیه جور باشد، ولی تمام قافیه و بحر اشعار یک تعزیه ازغیر از موارد سؤال و جواب یکی نبود.

تاریخچه صنعت خودرو در کشور

صنعت خودرو در کشور سابقه چندین ده ساه دارد و طی این مدت با فراز و نشیب هایی مواجه بوده است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، اولین اتومبیل سواری که وارد ایران گشت یک اتومبیل فورد بود که در اوایل قرن بیستم به دستور مظفرالدین شاه قاجار از کشور بلژیک خریداری شد. این اتومبیل که دود زیادی از آن خارج می شد به "کالسکه دودی" معروف بود.

به دنبال گسترش شهرنشینی میزان واردات خودرو از سال 1300 هجری شمسی (1920میلادی) افزایش یافت. اغلب اتومبیل ها در آن سال ها از کشورهای آمریکا و انگلیس وارد می شد. اولین اتومبیل ساخته شده در ایران اتومبیل "پیکان" بود که در شرکت سهامی عام "کارخانجات صنعتی ایران ناسیونال" تحت لیسانس کارخانه تالبوت انگلستان ساخته و در سال 1346 وارد بازار شد. تولید وانت، مینی بوس، اتوبوس نیز به تدریج در سال های بعد در این کارخانه شروع شد.

در همان سال سواری های "آریا" و"شاهین" نیز در کارخانه پارس خودرو ودر سال 1347 سواری "ژیان" در کارخانه سایپا تولید و به بازار عرضه گشت. در سال 1351 با تبدیل کارخانه پارس خودرو به شرکت "جنرال موتورز ایران" تولید اتومبیل های آریا و شاهین متوقف و تولید سواری های شورولت (اپل) 2500 و 2800 سی سی همچنین تولید سه نوع اتومبیل سواری "بیوک"، "کادیلاک" و "شورولت نوا" تحت لیسانس جنرال موتورز آمریکا شروع گردید. تولید این نوع سواری ها تا پایان سال 1360 ادامه داشت. در سال 1359 تولید سواری ژیان در کارخانه سایپا متوقف و به جای آن تولید سواری "رنو5" که از سال 1354 در کنار تولید ژیان آغاز گشته بود ادامه یافت. در سال های اخیر تولید اتومبیل هایی با تکنولوژی جدیدتر آغاز گردیده است که از جمله آنها می توان به تولید اتومبیل های پراید، پژو 405 و 206، نیسان پاترول و مزدا 323 اشاره کرد.

شرکت های خودروساز:

شرکتهای سازنده خودرو در ایران عبارتند از: شرکت ایران خودرو، سایپا، پارس خودرو، شهاب خودرو، ایران خودرو دیزل، سایپا دیزل، مرتب، کرمان خودرو، مدیران خودرو و زامیاد.

شرکت ایران خودرو:

کارخانجات صنعتی ایران ناسیونال (ایران خودرو) که بزرگ ترین کارخانه اتومبیل سازی در ایران است در 12 مهرماه 1341 جهت تولید انواع خودرو ایجاد شد و یک سال بعد درتاریخ 28 اسفند 1342 مورد بهره برداری قرارگرفت. در اردیبهشت ماه 1346 بهره برداری از تأسیسات ساخت اتومبیل پیکان و در سال های بعد بهره برداری از خط تولید مینی بوس بنز 309 و خط تولید اتوبوس بنز 302 و خط تولید وانت آغاز گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نام شرکت ایران ناسیونال به شرکت ایران خودرو تغییر یافت. بدنبال تعطیلی کارخانه تالبوت انگلستان شرکت ایران خودرو اقدام به خرید ماشین آلات خط تولید آن کرد و از آن به بعد اکثر قطعات خودرو پیکان در ایران تولید شد و سپس در سال 1383 خط تولید این خودرو متوقف شد.

همزمان با ورود ماشین آلات شرکت تالبوت در سال 1367 قرارداد استفاده از قوای محرکه شرکت پژوی فرانسه و تولید "پژوی 405" در ایران خودرو منعقد گردید. در سال 1376 نیز تولید اتومبیل"پژو RD " و مینی بوس "هیوندای" و در سال 1378 تولید اتومبیل "پژوپارس (پرشیا)" و "پژو استیشن" در این کارخانه آغاز گشت. در ادامه این روند و دردهه 1380 به بعد نیز تولید خودروی سواری "پژو 206 " و "خودرویX 7" یا "خودروی ملی (سمند)" و پژو 207 و 206 صندوقدار با نام اس دی و تندر 90 آغاز شد.

همچنین میتوان از رانا ، دنا ، تندر نود اتوماتیک  بعنوان محصولات جدید ایران خودرو نام برد .

شرکت سهامی عام صنعتی و تولیدی مرتب:

این شرکت در مهر ماه سال 1336 به منظور خرید و فروش و نمایندگی انواع خودرو تأسیس گردید و پس از پاره ای تغییرات در اساسنامه از سال 1349 به امر مونتاژ و تولید انواع اتومبیل های دو دیفرانسیل لندرور (وانت، آمبولانس، وانت استیشن) و قطعات یدکی ماشین آلات پرداخت. در سال های اخیر این شرکت علاوه بر تولید خودروی پاژن (لندرور) اقدام به تولید قطعات ماشین (میل گاردان، صفحه کلاچ و...) می نماید.

شرکت خودروسازی سایپا:

این شرکت در سال 1345 تأسیس گردید و اقدام به تولید اتومبیل های ژیان، پیکاپ، آهو و اتومبیل رنو "2 و 4 درب" (از سال 1353) و فروش لوازم یدکی آنها نمود. این شرکت از سال1361 تولید وانت یک دیفرانسیل "نیسان" با موتور2400 سی سی را آغاز نمود و از سال 1371 نیزعرضه اتومبیل "رنو-21" توسط این شرکت آغاز گردید که تا سال 1375 ادامه یافت ودر سال بعد (1372) به دنبال قرارداد منعقده با شرکت "کیا موتور" کره جنوبی این شرکت اقدام به مونتاژ وتولید اتومبیل"پراید"، در دو مدل "چهار درب" و "پنج درب" نمود. همچنین این شرکت در دهه 80 اقدام به تولید  اتومبیل سواری رنو ،زانتیا و ریو  محصول کیا کره  نمود که پس از اتمام قراداد با شرکتهای فرانسوی وکره ای خط تولید این خودروها متوقف گردید.

شرکت تولیدی وصنعتی ایران کاوه یا سایپا دیزل:

شرکت تولیدی و صنعتی ایران کاوه در سال 1343 با هدف مونتاژ وساخت کامیون "ماک" تأسیس گردید. تولید این کامیون از سال 1347 آغاز گردید. ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قطع رابطه با آمریکا تولید این کامیون به شدت کاهش یافت و در سال 1362 تولید آن متوقف گردید. سپس شرکت اقدام به تولید انواع تریلی واتاق کمپرسی نمود و از سال 1367 با همکاری شرکت "ولوو" سوئد اقدام به تولید کامیون "ولو" مدل F-12 می نماید. در سال 1378 این شرکت در شرکت سایپا ادغام گردید و گروه سایپا دیزل را تشکیل داد.

شرکت پارس خودروی ایران:

این شرکت در سال 1346 بنام "جیپ" تأسیس شد و تا پایان سال 1351 اتومبیل های "جیپ کروکی"، "وانت استیشن"، آمبولانس همچنین اتومبیل های سواری "آریا" و "شاهین" تولید می نمود. در سال 1352 پس از انعقاد قرارداد با شرکت جنرال موتور آمریکا نام شرکت به جنرال موتور ایران تغییر نمود و انواع اتومبیل های سواری "شورولت"، "بیوک" و "کادیلاک" و "وانت شورولت" علاوه بر اتومبیل جیپ تولید می نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قطع تولید خودروهای فوق آن شرکت اقدام به مونتاژ و تولید انواع اتومبیل "نیسان پاترول" در مدل های وانت و وانت استیشن با موتور چهار و شش سیلندر نمود. از سال 1376 همزمان با تولید خودروی نیسان پاترول با خرید تجهیزات خط مونتاژ از شرکت سایپا اقدام به تولید خودروی سواری رنو-5 تحت عنوان"سپند-2" نموده است. در دهه هشتاد تولید نیسان ماکسیما ، مگان ، تندر نود نیز در دستور کار این شرکت قرار گرفت . ضمن اینکه با خرید سهام این شرکت توسط سایپا ، شرکت پارس خودرو هم اکنون زیر مجموعه سایپا میباشد .

شرکت شهاب خودرو  یا لیلاند موتور سابق:

این شرکت در سال 1343 با هدف تولید انواع کامیون، اتوبوس وکامیونت تأسیس و اقدام به تولید انواع اتوبوس و کامیون نمود. پس از پیروزی انقلاب با خرید شاسی اتوبوس از شرکت "ایران خودرو" و موتور بنز از شرکت "ایدم تبریز" اقدام به تولید اتوبوس بنز 302 نمود. در سال های اخیر تولید شاسی اتوبوس در این شرکت آغاز و فعالیت هایی نیزجهت استفاده از نیروی محرکه اتوبوس محصول شرکت "رنو" انجام شده است.

گروه صنعتی خاور:

در سال 1338 کارخانه بنز خاور جهت تولید کامیون تحت لیسانس کارخانه "بنز" آلمان در تهران تأسیس گردید و به ساخت انواع کامیون و کامیونت مبادرت ورزید. شرکت خاور در سال 1378 در شرکت ایران خودرو ادغام گردید و گروه "ایران خودرو دیزل" را تشکیل داد.

گروه خودرو سازی بهمن:

شرکت سهامی خاص کارخانجات اتومبیل سازی مزدا در سال 1331 بنام شرکت "سهامی خلیج کوبا" جهت امور حمل ونقل دریایی تأسیس شد و به موجب اجازه نامه وزارت صنایع ابتدا اقدام مونتاژ موتورسیکلت "وسپا" کرد. درسال 1349 تولیدات شرکت به ساخت خودروی وانت محصول شرکت "مزدا" ژاپن تغییر یافت و نام شرکت به شرکت سهامی اتومبیل سازی مزدا تغییر یافت. در حال حاضر علاوه بر تولید وانت اقدام به تولید خودرو سواری "مزدا 2و 3 می نماید.

آیا شاه و اسرائیل همکاری اتمی داشتند؟
تاریخ ایرانی: پایان دهۀ ۱۹۷۰، یاکوف نمرودی وابستهٔ نظامی سفارت غیررسمی اسرائیل در ایران، تعدادی از افسران بلندپایهٔ ارتش را به مهمانی در منزل خود در تهران دعوت کرد و برای اینکه آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهد از پسرش اُفر خواست تا برای میهمانان پیانو بنوازد. پسر ابتدا مایل نبود ولی پدرش اصرار کرد و او نیز اندکی پیانو نواخت. ژنرال‌های ایرانی از اجرا بسیار لذت بردند و او را تشویق کردند. رئیس وقت ستاد ارتش، ارتشبد فریدون جم، افر را به زبان فارسی به سوی خود خواند. افر نمرودی که امروز ۵۶ سال دارد به یاد می‌آورد: «او ساعت طلایش را به من هدیه داد. من پسر بچه‌ای هشت ساله بودم و کوچکترین تصوری نداشتم از آنچه که اتفاق می‌افتاد. به پدرم چشم دوختم و او گفت: خیر ارتشبد جم، از شما خواهش می‌کنم، صحیح نیست.» ولی ارتشبد ایرانی اصرار ورزید و با گذشت بیش از ۳۰ سال، نمرودی که تاجر و ناشر سابق معاریو دیلی محسوب می‌شود هنوز ساعت را نگه داشته است.

 

داستان‌های بی‌شماری از رابطهٔ نزدیک میان حکومت اسرائیل و رژیم محمدرضا شاه پیش از سقوطش در سال ۱۹۷۹ وجود دارند؛ رابطه‌ای که در شرایط سیاسی جاری غیرقابل تصور به نظر می‌آید. پیش از انقلاب اسلامی هزاران اسرائیلی به خصوص تجار و دیپلمات‌ها، سرمایهٔ خود را در ایران می‌جستند و آن را به دست می‌آوردند. مستند تاثیرگذار دن شادور و باراک هیمن، «داستان ناگفتهٔ بهشت اسرائیلی‌ها در ایران» را بازگو می‌کند. مستند «قبل از انقلاب» به بینندگان یادآوری می‌کند که زمانی پروازهای ال‌ال هر روزه میان تل‌آویو و تهران برقرار بودند؛ فقط دو مدرسهٔ اسرائیلی خارج از اسرائیل وجود داشتند که یکی از آن‌ها در پایتخت ایران بود و تعدادی از اسرائیلی‌ها چنان از تجارت با ایران سود بردند که پس از بازگشتشان توانستند بدون نیاز به رهن در حومهٔ اعیان‌نشین تل‌آویو برای خود املاکی خریداری کنند.

 

تصاویر ویدیویی ۸ میلی‌متری از دههٔ ۱۹۷۰ همراه شده‌اند با ۵۴ دقیقه مصاحبه با اسرائیلی‌هایی که عقیده دارند سال‌های زندگی در ایران «بهترین دوران زندگی ما بودند». آن‌ها جشن‌های پوریم در تهران را به یاد می‌آورند «که درست همانند تل‌آویو بود». یک عضو سابق کیبوتز از روزهایی سخن می‌گوید که بانوان و پیشخدمتان، برای آشپزی و نظافت به آن‌ها کمک می‌کردند.

 

«قبل از انقلاب» اکنون در حال شرکت در جشنواره‌های فیلم است و از شبکهٔ ماهواره‌ای یس (YES) اسرائیل نیز پخش شده و تا پایان سال از تلویزیون‌های بین‌المللی نیز پخش خواهد شد. این فیلم بخش‌های مشکوک و تیرهٔ رابطهٔ نزدیک اسرائیل با حکومت دیکتاتوری شاه را پنهان نمی‌کند. فیلم سخنان ناامیدکننده‌ای نیز دارد، از اسرائیلی‌هایی که ادعا می‌کنند از پایمال شدن حقوق بشر توسط رژیم شاه (از جمله شکنجهٔ مخالفین) آگاهی داشتند ولی به آن اهمیتی نمی‌دادند چرا که سرگرم تهیهٔ پول و شرکت در مهمانی‌های شاه در قصرهای باشکوهش بودند. فیلم جزئیات معاملات سنگین اسلحه را نشان می‌دهد (یاکوف نمرودی سیستم پیشرفتهٔ موشکی و پنجاه هزار مسلسل یوزی به ایران فروخت). همچنین در فیلم نشان داده می‌شود که همکاری اطلاعاتی و نظامی بحث‌برانگیز میان دو رژیم به ساختار برنامهٔ اتمی ایران ختم شد.

 

در یکی از صحنه‌های تاثیرگذار فیلم، ناچیک ناوت، که از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲ ریاست دفتر موساد در تهران را برعهده داشت، توضیح می‌دهد که ایران برای تهدید عراق برنامهٔ هسته‌ای را آغاز کرد. هنگامی که شادور - سازندهٔ فیلم که در ایران بزرگ شده است ـ از او می‌پرسد که چه کسی به ایرانیان برای توسعهٔ برنامهٔ هسته‌ای کمک کرده است، ناووت به سرعت جواب می‌دهد: «خداوند» و سپس به طرز عجیبی نگاهش را از دوربین می‌دزدد، او آشکارا از این سوال ناراحت است. هنگامی که تایمز اسرائیل این سوال را از او پرسید که آیا می‌تواند از کشور‌ها یا افرادی نام ببرد که برای توسعهٔ برنامهٔ هسته‌ای ایران کمک کرده‌اند، ناوت محتاطانه پاسخ داد که او تنها در مواردی اظهار نظر می‌کند «که از آن‌ها آگاهی کامل داشته باشد یا به نوعی در آن درگیر بوده باشد.»

 

(ایران در سال ۱۹۵۷ برنامهٔ صلح‌آمیز هسته‌ای خود را آغاز کرد؛ با اعلام اینکه این برنامه‌ها با همکاری آمریکا و به منظور «انجام تحقیقات صلح‌آمیز در زمینهٔ استفاده از انرژی هسته‌ای» است. یک دهه پس از آن ایران مرکز تحقیقات هسته‌ای در تهران را راه‌اندازی کرد که در آن راکتور تحقیقاتی توسط آمریکایی‌ها تدارک دیده شده بود. ایران در سال ۱۹۶۸ پیمان‌نامهٔ منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) را امضا کرد و در سال ۱۹۷۰ آن را به تصویب رساند. تمامی همکاری‌های رسمی اروپا و ایالات متحدهٔ آمریکا در این زمینه با انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ متوقف شدند.)

 

 

رابطه‌ای عاشقانه، بدون عقد قرارداد

 

دوستی ایران - اسرائیل برای هر دو طرف سودمند بود. ایران کشوری غیرعربی، در دههٔ ۱۹۷۰ با پیشرفت اقتصادی عظیمی همراه بود و به این ترتیب اسرائیل متحدی در یک منطقهٔ دشمن‌خیز می‌یافت. اورشلیم نفت را از ایران وارد می‌کرد. تهران نیز از دانش کشاورزی، تجارت و از همه مهم‌تر دانش نظامی اسرائیل بهره می‌برد. در گزارشی از میدل ایست رکورد سال ۱۹۶۱ ـ مجله‌ای که سالیانه توسط دانشگاه تل‌آویو منتشر می‌شود - آمده است: «رابطهٔ نزدیکی که میان ایران و اسرائیل پدید آمده، کشورهای عربی را هراسان کرده است. شکایت اصلی آن‌ها از میزان صادرات نفت ایران به اسرائیل است.» به گزارش این مجله دبیرکل اتحادیهٔ عرب نگران «نفوذ صهیونیسم و تاثیر روزافزون آن بر ایران» است و اضافه می‌کند که این اتحادیه پیشنهاد کرده که «تمامی کشورهای عربی روابط دیپلماتیک خود با تهران را قطع کنند، چرا که فعالیت‌های ایران به بایکوت اقتصادی اسرائیل صدمه می‌رساند.»

 

شاه، اسرائیل را به خاطر موفقیت‌های نظامی‌اش می‌ستود. ژنرال ایزاک سگف نمایندهٔ نظامی اسرائیل در ایران مابین سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹ در فیلم «قبل از انقلاب» می‌گوید: «همکاری با اسرائیل بسیار زیاد بود. تمامی ژنرال‌های ایرانی از اسرائیل بازدید می‌کردند و ما هم از ایران بازدید می‌کردیم.»

 

پس از به قدرت رسیدن اسلامگرایان، حکومت ایران، اسرائیل را تقبیح کرد و به طور مداوم خواستار نابودی و محو حکومت یهود است. اسرائیل نیز به صورت خستگی‌ناپذیری از جامعهٔ جهانی دعوت می‌کند تا ایران را تحت فشار قرار دهند تا برنامه‌های هسته‌ای‌اش را متوقف سازد و در صورت عدم‌ موفقیت در متوقف ساختن برنامهٔ اتمی، گزینهٔ نظامی را به عنوان راه‌حل متوقف کردن ایران از دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای، ارائه می‌کند.

 

اما بنیامین نتانیاهو که مخالفت با برنامه‌های هسته‌ای ایران را در صدر برنامه‌های دوران نخست‌وزیری‌اش قرار داده نیز رابطهٔ دوستانه میان دو کشور را به خوبی به یاد دارد. نتانیاهو در سخنرانی‌اش در مجمع عمومی سازمان ملل در اول اکتبر این چنین گفت: «امروز، ایران مجهز به سلاح‌های هسته‌ای که خواستار نابودی اسرائیل است، امید ما به آینده را تحت تاثیر قرار داده است. می‌خواهم بدانید که همیشه رابطه میان دو کشور بر این منوال نبوده است.» نتانیاهو تا جایی پیش رفت که به ۲۵۰۰ سال پیش اشاره کرد که پادشاه ایران، کوروش به تبعید یهودیان بابل خاتمه داد: «او در فرمان مشهورش حقوق یهودیان را به رسمیت شناخت و به آن‌ها اجازه داد تا به سرزمین اسرائیل بازگردند و معبد یهود را در اورشلیم بنا سازند. بدین ترتیب دوستی میان یهودیان و پارسیان با این حکم پارسی آغاز شد و تا دوران مدرن نیز ادامه یافت.»

 

در سال ۱۹۴۲ پیش از آنکه حکومت اسرائیل بنا شود، آژانس یهود «دفتر فلسطین» در ایران را بنیان نهاد اما طی یک چرخش تاریخی،‌‌ همان دفتری که تا سال ۱۹۷۹ حافظ منافع دیپلماتیک اسرائیل در ایران بود به سازمان آزادی‌بخش فلسطین و یاسر عرفات سپرده شد و اسرائیلی‌ها توسط نیروهای انقلاب اسلامی به خارج از کشور رانده شدند.

 

حکومت سلطنتی ایران، در منطقهٔ خاورمیانه پس از ترکیه دومین کشوری بود که در مارس ۱۹۵۰ حق حاکمیت اسرائیل را به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخت. سه ماه بعد، رضا صفی‌نیا، نمایندهٔ تام‌الاختیار تهران در اسرائیل، یک میهمانی رسمی در اورشلیم برگزار کرد که بنا بر گزارش جی‌تی‌ای «پس از آنکه اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل معرفی شد، نخستین میهمانی در نوع خود بود که توسط یک دیپلمات خارجی در این شهر برپا می‌شد.» نخست‌وزیر دیوید بن گوریون و تعدادی از وزرا و دو خاخام ارشد در این مهمانی حضور یافتند.

 

آریه لوین، دومین مقام رسمی دیپلماتیک اسرائیل در ایران طی سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷ به تایمز اسرائیل این‌گونه می‌گوید: «پس از عملیات سوئز یعنی از سال ۱۹۵۶ به بعد، ما به قصد به دست آوردن نفت در ایران آغاز به کار کردیم و موفق هم شدیم. نفتی که غرب و جهان عرب ما را از آن محروم ساخته بودند.»

 

او می‌افزاید اسرائیل میزان زیادی به کشاورزی، طراحی‌های شهری و دیگر زمینه‌ها به ایران کمک کرده است: «اسرائیلی‌ها فداکار، سختکوش و حامی مردم به شمار می‌آمدند. برای نمونه می‌توان به زلزلهٔ فجیع قزوین در سال ۱۹۶۲ اشاره کرد که ما پس از این فاجعه به بازسازی دهکده، کشاورزی و سازمان‌های اجتماعی کمک کردیم.» لوین که سمت رسمی‌اش نماینده تام‌الاختیار بود، می‌گوید: «متخصصین باتجربه و بااستعداد ما در زمینهٔ کشاورزی به ایرانیان که خود نیز در کشاورزی خبره بودند، روش‌های مدرن تولید و کشت را آموزش می‌دادند.» علاوه بر روابط تجاری در حال شکوفایی، سیستم اداری اسرائیل و حکومت ایران و شخص شاه نیز بسیار به یکدیگر شباهت داشت.

 

در فیلم «قبل از انقلاب» یک تاجر اسرائیلی با نام یهودا آرتزیل خاطراتش از شام دربار را بازگو می‌کند. همان طور که موسیقی کلاسیک در پس‌زمینه نواخته می‌شود شاه به او می‌گوید که در سالن رقص قوانین اسلامی وجود ندارند. حاکم ایران به او اصرار می‌ورزد: «هر چقدر می‌خواهید بنوشید. آزادید که هر آنچه را می‌خواهید انجام دهید.» او می‌گوید: «هرگز این مقدار ثروت را ندیده بودم حتی در اروپا، جایی که مردم می‌دانند چگونه ثروت بیاندوزند بی‌آنکه خودنمایی کنند.»

 

حتی در آن دوران نیز رابطهٔ ایران و اسرائیل پیچیدگی‌های خود را داشت. هیچ پرچمی از اسرائیل خارج دفتر دیپلماتیک اسرائیل به اهتزاز درنیامده بود چرا که هرگز به عنوان یک سفارت به رسمیت شناخته نشد.

 

دیوید مناشری که مدت دو سال در ایران به تحقیقات میدانی مشغول بود در آستانهٔ وقوع انقلاب از یک مقام رسمی وزارت امور خارجه می‌پرسد که با وجود اینکه رابطه میان دو کشور قلبی و صمیمی است، چرا تهران، اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد: او در پاسخ به من گفت «همانند یک رابطهٔ عاشقانه بدون قرارداد ازدواج می‌ماند. او گفت بهتر است یک رابطهٔ عاشقانه بدون قرارداد وجود داشته باشد، تا اینکه قراردادی بی‌معنی شکل بگیرد.»

 

مناشری که امروز استاد تاریخ ایران مدرن در دانشگاه تل‌آویو است، می‌گوید که پروازهای روزانهٔ ال‌ال از تهران نیز به طور رسمی ثبت نمی‌شدند. به گفتهٔ مناشری، محمود ریاض، دبیرکل اتحادیه عرب در دیداری که از تهران داشت با دیدن هواپیماهای اسرائیلی در فرودگاه تعجب می‌کند. ریاض از وزیر امور خارجهٔ ایران می‌پرسد که چطور چنین چیزی ممکن است. وزیر پاسخ می‌دهد: «تا جایی که من اطلاع دارم هیچ پروازی از تل‌آویو به ایران وجود ندارد ولی اجازه بدهید موضوع را با اعلیحضرت شاه نیز مطرح کنم.» ریاض پیش از آنکه ایران را ترک کند از وزیر امور خارجه می‌پرسد که آیا موضوع را با شاه مطرح کردید. وزیر امور خارجه پاسخ می‌دهد: «بله موضوع را با شاه مطرح کردم، هواپیماهای ال‌ال در ایران فرود نمی‌آیند.» ریاض پافشاری می‌کند: «ولی من با چشمان خودم دیدم.» وزیر امور خارجه پاسخ می‌دهد: «از من انتظار دارید آنچه را که چشمان شما دیده‌اند را باور کنم یا سخن شاه را؟»

 

اما تا زمانی که زندگی بر وفق مراد پیش می‌رود چه کسی به شناخت رسمی نیاز دارد؟ در نواحی شمالی تهران، اسرائیلی‌ها در یک حباب ثروت و آسایش زندگی را سپری می‌کردند و این حباب به آن‌ها اجازه نمی‌داد تا از بدبختی‌ای که اطرافشان را فرا گرفته بود و خطر انقلاب اسلامی که از دور پدیدار شده بود، آگاهی بیابند؛ انقلابی که بیش از تعصبات مذهبی در ناعدالتی‌های اجتماعی ریشه داشت.

 

ربه‌کا مرومی، معلم رقصی است که در فیلم با یادآوری اینکه خدمتکارشان لباس‌هایشان را با دست می‌شست احساساتی می‌شود: «من واقعا نمی‌فهمیدم که بی‌عدالتی وحشتناکی در جریان است، تعداد بسیار کمی ثروتمند و تعداد بسیار زیادی نیازمند بودند.» همسرش ایلون مرومی ـ آرشیتکت ـ نیز در فیلم شرکت دارد و اضافه می‌کند که: «ما واقعا از شرایط آگاهی نداشتیم. فکر می‌کردیم که داریم به آن‌ها کمک می‌کنیم. ما با خود فکر می‌کردیم که به ایرانی‌ها کمک می‌کنیم. برایشان آپارتمان می‌سازیم، به افزایش نیروهای نظامی‌شان کمک می‌کنیم و از کشورشان حمایت می‌کنیم. واضح بود که فاصلهٔ طبقاتی زیادی وجود دارد ولی این از دستان ما خارج بود.»

 

نیلی یانیر در این فیلم مستند می‌گوید: «ما در سیارهٔ دیگری زندگی می‌کردیم، ما واقعا از چیزی آگاهی نداشتیم. در سیاست‌های داخلی آن‌ها دخالت نمی‌کردیم. در ضمن فکر می‌کنم که برایمان جذابیتی نیز نداشت. ما خیلی جوان بودیم.»

 

شاید مساله‌ای که بیش از زندگی اعیانی و بی‌توجهی به رنج‌های مردم محلی مشکل‌آفرین شد این بود که اسرائیلی‌های ساکن ایران از سرکوب‌های ساواک، پلیس امنیتی بدنام حکومت خودکامهٔ ایران، آگاهی داشتند. منتقدین شاه معمولا به طور اسرارآمیزی ناپدید می‌شدند. در دانشکده‌های ایران دستگاه زیراکس وجود نداشت چرا که ساواک از انتشار اعلامیه‌های ضد حکومتی در هراس بود. فیلم نشان می‌دهد که موساد روابط خوبی با ساواک داشت و همگان از آن اطلاع داشتند. حتی در میان اسرائیلی‌ها شایع شده بود که موساد در راه‌اندازی ساواک دست داشته و چگونگی انجام شکنجه را به آن‌ها آموزش داده است؛ تهمتی که دیگر متخصصین آن را انکار می‌کنند.

 

نتان فرنکیل، سرپرست یک گروه پیمانکاری در تهران، در «قبل از انقلاب» می‌گوید: «البته که ایرانی‌ها رنج می‌بردند، نمی‌گویم که غیر از این بود. ولی اگر از من بپرسید که آیا این قضیه ما را آزار می‌داد یا موضوع صحبت‌های روزمره‌مان بود، باید بگویم که خیر. آن‌ها شکایتی نمی‌کردند و ما هم دخالت نمی‌کردیم. ما کور نبودیم؛ از واقعیت جایی که در آن زندگی می‌کردیم آگاهی داشتیم؛ ولی به ما هیچ ربطی نداشت و به هیچ عنوان مسالهٔ ما نبود.»

 

مناشری می‌گوید: «همان قدری که آن‌ها (اسرائیلی‌ها) از ایران سود بردند، ایران نیز از آمدن آن‌ها سود برد. ایران به دانش ویژه متخصصین نیاز داشت.» اسرائیل آماده بود تا اعزام کمک‌های بشردوستانهٔ خویش را پس از زلزلهٔ فجیع سال ۱۹۶۲ گسترش بخشد. «ایرانی‌های مایلند تا همهٔ تقصیر‌ها را بر گردن خارجی‌ها بیاندازند، ولی ایرانی‌ها خودشان آن‌ها را دعوت کردند.»

 

مئیر جاودانفر، اسرائیلی متولد ایران و تحلیلگر مسایل خاورمیانه، عقیده دارد که اسرائیلی‌های ساکن ایران نمی‌بایست به عنوان همدستی با رژیم در سرکوب مخالفین، مورد اتهام قرار بگیرند. او می‌گوید که ساواک به آموزش اسرائیلی‌ها نیاز نداشت تا یاد بگیرد چگونه مردم را کتک بزند. او می‌گوید: «به احتمال زیاد آن‌ها (موساد) به ساواک کمک کرده است اما در زمینه‌های دیگری غیر از شکنجهٔ مردم.»

 

جاودانفر ایران را در سال ۱۹۸۷ ترک کرد، او سیاست معاصر ایران را در مرکز بین‌رشته‌ای هرتزلیا تدریس می‌کند. وی ادامه می‌دهد: «افراد مختلفی در کشورهای غیردموکراتیک زندگی می‌کنند ولی در امور مداخله نمی‌کنند مبادا به دخالت در امور داخلی حکومت‌ها متهم شوند.» او توضیح می‌دهد که در هر صورت نمی‌توانستند کار زیادی در زمینهٔ گرفتاری مردم ایران انجام دهند: «شاه مسلما از اسرائیلی‌ها درس نمی‌آموخت. کار‌تر (رئیس‌جمهور آمریکا) برای متقاعد ساختن شاه در زمینهٔ رعایت حقوق بشر با مشکلات کافی مواجه بود. به نظر من اسرائیل هیچ‌گونه شانسی در این زمینه نداشت.»

 

به عقیدهٔ لوین، شخص دوم سفارت اسرائیل در ایران، روابط نزدیک میان ساواک و اسرائیل از دلایلی بود که ایرانی‌ها از اسرائیلی‌ها رویگردان بودند. او می‌گوید: «فعالیت‌های اسرائیل را با ساواک یکی شمردن، قابل توجیه نیست. ما با سرویس‌های اطلاعاتی برای ردیابی مخالفین همکاری نکردیم ولی در مسائلی که مربوط به جهان عرب می‌شد دست در دست نهادیم.»

 

 

نمی‌خواستیم کشور را ترک کنیم

 

مستند «قبل از انقلاب» نشان می‌دهد که اسرائیلی‌ها تا چه میزان در مورد انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ بی‌توجهی کردند. پس از آنکه نخستین تظاهرات ضد شاه به خشونت انجامید، تانک‌ها به خیابان‌ها آمدند و حکومت نظامی شبانه اعمال شد، تعداد زیادی از اسرائیلی‌ها نگران بودند ولی در جای خود باقی ماندند تا شلوغی‌ها آرام گیرد و زندگی به حالت عادی خود بازگردد. با تشدید تظاهرات برخی از افسران و اعضای نیروهای امنیتی اسرائیل به فکر ترک کشور افتادند ولی آن‌هایی که قدرت را در دست داشتند هنوز دو دل بودند.

 

ایلعازر گایزی زفریر، رئیس وقت پایگاه موساد در تهران نیز در این فیلم سخن گفته است: «ما یک نقشهٔ اضطراری داشتیم که بر طبق آن نمی‌بایست به سرعت کشور را ترک کنیم، چه از لحاظ استراتژیک و چه از لحاظ اقتصادی چیزهای زیادی در ایران داشتیم که در این صورت همه را از دست می‌دادیم. اگر کشور را به سرعت ترک می‌کردیم و نظم دوباره حاکم می‌شد دیگر هیچ راهی نداشتیم که به تهران بازگردیم.»

 

اما هفته‌ها گذشتند و نا‌آرامی‌ها به یک انقلاب کامل بدل شدند، اسرائیلی‌ها بالاخره تصمیم گرفتند که زمان آن رسیده تا کارکنان سفارت را به خانه بازگردانند. یکی از اعضای سابق سفارت به خاطر می‌آورد: «هنگامی که ایران را ترک می‌کردم فکر نمی‌کردم که به این کشور باز نخواهم گشت. فکر می‌کردم که برای مدت کوتاهی خارج می‌شویم تا نظم دوباره برقرار شود، پس از آن دوباره باز خواهیم گشت.»

 

آیت‌الله روح‌الله خمینی در ۱ فوریه ۱۹۷۹ از تبعید به ایران بازگشت؛ انقلاب اسلامی در اوج خود بود و دیپلمات‌ها و ماموران امنیتی اسرائیلی نگران جان خود بودند. آن‌ها محل اقامت خود را چندین بار تغییر دادند تا توسط نیروهای انقلابی شناخته نشوند، در حالی که دفتر مرکزی نیروهای انقلابی در مجاورت سفارت اسرائیل قرار داشت.

 

در فیلم، دیوید ناخشول که مسوول امنیتی سفارت اسرائیل بود، صحنه‌ها را به یاد می‌آورد: «بیرون مردم دیوانه‌وار فریاد می‌کشیدند. دیوارنوشته‌ای را دیدیم که نوشته بود: به یهودی‌ها آزار نرسانید؛ اما اگر یک اسرائیلی دیدید، بکشیدش.»

 

تقریبا همهٔ اسرائیلی‌ها پیش از آنکه انقلاب به انجام برسد ایران را ترک کرده بودند. سفارت و دفتر هواپیمایی ال‌ال در اواسط فوریه مورد هجوم قرار گرفتند و در ۱۸ فوریه آخرین اسرائیلی‌ها با کمک آمریکایی‌ها به طور قاچاقی از ایران خارج شدند.

 

آیا نفرت از اسرائیل پیش از آنکه به دکترین جمهوری اسلامی بدل شود نیز وجود داشت؟ متخصصین در این زمینه عقاید متفاوتی دارند.

 

زائو ماگن، استاد تاریخ اسلامی و متخصص در زمینهٔ انقلاب ایران و بنیادگرایی اسلامی به تایمز اسرائیل می‌گوید: «قسمت اعظم ایرانیان را شیعیان تشکیل می‌دهند، اگرچه آن‌ها به طور مشخص در فعالیت‌های ضد اسرائیلی شرکت نمی‌کنند ولی با مسلمانان عرب فلسطینی همذات‌پنداری می‌کنند و هیچ وقت دوست اسرائیل محسوب نمی‌شدند.» لوین نیز با او هم‌عقیده است: «همیشه فکر می‌کردم که ایرانی‌ها چندان هم عاشق اسرائیلی‌ها نیستند.»

 

اما مناشری از سوی دیگر ادعا می‌کند که هرگز دشمنی یا عداوتی از سوی ایرانی‌ها احساس نکرده است. او می‌گوید اتفاقا برعکس، پیش از سال ۱۹۷۹، اسرائیلی بودن امنیت شما را از جهات مختلف افزایش می‌داد، مردم می‌دانستند که شاه و اسرائیل دوستان نزدیک هستند: «ما به همه جای کشور سفر می‌کردیم و من همیشه هویت اسرائیلی‌ام را آشکارا بیان می‌کردم و حتی یک ‌بار هم اتفاق نیفتاد که در یک حادثه یا یک برخورد احساس نا‌امنی و خطر کنم.»

 

اما صد هزار یهودی که ساکن ایران بودند از انقلابی که رنگ و بویی اسلامی گرفته بود، احساس نا‌آرامی کردند و بیشتر از شصت هزار نفر از آن‌ها کشور را ترک کردند. تخمین زده می‌شود که امروزه مابین ۱۰ تا ۲۰ هزار یهودی در ایران باقی مانده باشند.

 

مناشری می‌گوید: «این انقلاب بر ضد شاه صورت گرفت و یهودی‌ها از دوستداران شاه به حساب می‌آمدند. در نتیجه هر کسی که دوست شاه بود دشمن انقلاب محسوب می‌شد. این انقلاب علیه تفاوت‌های طبقاتی نیز شکل گرفته بود، میان ثروتمندان و فقرا و یهودی‌های ایرانی نیز در سمت اشتباهی قرار گرفته بودند. آن‌ها در سمت ثروتمندان قرار داشتند.»

 

مناشری توضیح می‌دهد که رهبران جوان جامعهٔ یهودی نزد رهبر رفتند و برای او توضیح دادند که آن‌ها یهودی هستند ولی صهیونیست نیستند: «در نتیجه شعار‌ها و برخورد رسمی به این شکل تغییر یافت: یهودی‌ها شهروندان ایرانی هستند و بخشی از جنبش ما را تشکیل می‌دهند؛ آن‌ها مورد حمایت هستند. اسرائیلی‌ها و صهیونیست‌ها به طور کلی بد هستند.»

 

و ماجرا همین‌گونه باقی ماند: اسرائیلی‌ها و صهیونیست‌ها به «طور کلی بد» هستند؛ و زندگی تا چه حد از دوران آرام درون حباب شاه متفاوت است.

مشاهیر ارمنی ایران؛ از معمار مصلای قم تا موسس سینما

خیلی جالبه.

ادامه مطلب.


ادامه مطلب
مصدق، رهبری ایرانی که جهان را تغییر داد

ادامه مطلب

نظر فراموش نشه.


ادامه مطلب
ای کاش ...

ای کاش انسان ها می فهمیدند چقدر عمرشون کوتاه و گذراست.

 

ای کاش می دونستن که در این زمان کم چقدر می تونستن کارهای زیبا انجام بدن.

ای کاش آدما می دونستن چقدر به هم نیازمندن.

ای کاش زمانی که کسی رو دوست داشتیم براش دردسر ایجاد نمی کردیم.

ای کاش آدما رو به نام خودشون صدا می کردیم.

ای کاش دروغ نمی گفتیم.

ای کاش برای تمیزی خودمون و محیطمون ارزش قائل می شدیم.

ای کاش مکان زندگی و تحصیلمونو زیبا می کردیم.

ای کاش قدر دوستامونو می دونستیم.

ای کاش تحت هیچ شرایطی حاضر به مسخره کردن و رنجوندن دوستامون نمی شدیم.

ای کاش بیش تر از این قدر زحمات پدر و مادرامونو می دونستیم.

ای کاش یاد می گرفتیم و اعتقاد داشتیم که باید انسان باشیم همون انسانی که پیامبرمون برای ساختنش اومد.

ای کاش زود در مورد دیگران قضاوت نمی کردیم.

ای کاش سایرین رو به خاطر این که آفریده ی خدا هستن دوست داشتیم.

ای کاش الفاظ زشت به وجود نمی اومد.

ای کاش می دونستیم که خیلی از افرادی که اطراف ما هستن ما رو دوست دارن و همیشه نگران آیندمون هستن.

ای کاش عدم رعایت حق دیگران ملاکی برای زرنگی افراد تعریف نمی شد.

ای کاش یاد می گرفتیم هر کسی در این دنیا حقی داره که باید محترم شمرده بشه.

ای کاش می تونستیم با شهامت و قدرت بگیم نه

ای کاش می تونستیم در کلاسامون فعالیت های عملی بیش تری انجام بدیم.

ای کاش کم کاری خودمونو گردن دیگران نندازیم.

ای کاش و ای کاش و ای کاش ...

تاریخ گیلان و دیلمستان

تاریخ گیلان و دیلمستان، کتابی تاریخی به فارسی از قرن نهم، اثر سید ظهیرالدینِ مرعشیاست. این اثر ظاهراً قدیمترین تاریخ محلی به جا مانده در باره حکومت خاندان کیاییان در گیلانو دیلمستان است. به نوشته مؤلف، کارکیا سلطان محمد دوم (حک: ۸۵۱ـ۸۸۳) عده‌ای را مأمور گردآوری و نوشتن رویدادهای حکام گیل و دیلم پیش از حکومت سادات و روی کار آمدن سید امیر کیای مَلاطی، بنیانگذار حکومت کیاییان در گیلان (۷۶۳ـ۷۷۶)، تا ۸۸۱ کرد. او از سید ظهیرالدین مرعشی خواست تا آن دست نوشته‌ها را تنظیم و تدوین کند. مرعشی تاریخ شروع کار خود را ۸۸۰ هجری ذکر کرده و مطالبی به این نوشته‌ها اضافه کرده‌است. تاریخ گیلان و دیلمستان شامل مقدمه و شش باب است که هر باب چند فصل دارد. مؤلف در آغاز کتاب پس از سپاس خدا، به ضرورت علم تاریخ اشاره کرده و آن را پیش درآمد سایر علوم دانسته‌است. سپس در مقدمه اصطلاحات رایج بین مردم گیلان و دیلمستان را شرح داده‌است. این بخش از کتاب در تنها نسخه خطی موجود، وجود ندارد. مطالب شش باب کتاب به ترتیب عبارت اند از: رویدادهای این سرزمین قبل از حکومت کیاییان و نیز رسوم مردم گیلان (از این باب اثری بر جا نمانده)؛ آغاز خروج سید امیر کیای ملاطی و رخدادهای دوره حکومت او؛ شرح کشمکشهای امیران بیِه پس (ناحیه غربی گیلان) و بیِه پیش (ناحیة شرقی گیلان) و وقایع حدود ۷۸۱ تا ۷۹۷؛ دورة حکومت سید رضی کیا (۷۲۹ـ۷۹۹) و کارکیا  (۸۲۹ ـ۸۳۷)؛ رویدادهای حکومت کارکیا ناصر کیا (۸۳۷ ـ۸۵۱) و برادرش کارکیا امیر سید احمد و پسرش، کارکیا سلطان محمد دوم، و منازعات میان مدعیان حکومتِ کیاییان مانند سید داوود کیا ؛ و شرح وقایع دوره حکومت سلطان محمد دوم. مرعشی پس از باب ششم، وقایع ۸۸۱ ـ۸۹۴ یعنی آخرین سالهای حکومت سلطان محمد دوم و پسرش، کارکیا میرزا علی، را نوشت و آن را باب هفتم نامید که شامل چند فصل است، هرچند در مقدمه اش از این باب نامی نبرده‌است.

مرعشی در تألیف کتاب هنگام استفاده از دست نوشته‌هایی که قبلاً جمع شده بود، اگر در مطلبی شبهه‌ای می‌یافت به تحقیق می‌پرداخت و چنانچه در جستجوی شفاهی به نتیجه نمی‌رسید، از دست نوشته‌های سید محمدبن سید مهدی حسینی بهره می‌برد. مرعشی که از امیران دربار کیاییان، و شاهد بسیاری از رویدادهای آن دوره بوده، گاهی با نگاهی انتقادی نظر خود را بیان کرده‌است.

به رغم افتادگیهای تنها نسخه خطی موجود - که از روی نسخه‌ای به خط سید ظهیرالدین مرعشی تحریر شده و در کتابخانه بودلیان آکسفورد موجود است - تاریخ گیلان و دیلمستان به لحاظ بیان آداب و رسوم و زندگی اجتماعی مردم گیلان و رسم الخط و نکات دستوری گیلکیاهمیت دارد. نثر این کتاب روان و ساده و آمیخته با آیات قرآنی و اشعار عربی است. این کتاب نخستین بار در ۱۳۳۰ شمسی به کوشش رابینو همراه با «مکاتیب خان احمدگیلانی» در رشتمنتشر شد. منوچهر ستوده نیز این کتاب را تصحیح انتقادی و در ۱۳۴۷ شمسی در تهرانمنتشر کرده‌است.

تاریخ گیلان در دوره باستان

با آغاز سده بیستم میلادی، اماکنی باستانی در گیلان، مانند تپه مارلیک (در نزدیکی دره گوهر دشت) مورد توجه ویژه باستان شناسان قرار گرفت. در حفاری‌های تپه مارلیک (که قدمتی ۳۰۰۰ ساله دارد) ظروف سفالین، مجسمه‌های کوچک از طلا، نقره و برنز و اسلحه‌های برنزی کشف شد. همچنین کاوش‌های گروه عزت نگهبان در سالهای ۱۹۶۱-۱۹۶۲ به کشف آرامگاه پادشاهی از همان دوران انجامید. گورستان پادشاهان در بالای دره گوهر دشت و گورستان مردمان عادی در پایین آن قرار گرفته‌است. کلکسیون قابل توجهی از جواهرات نیز از این آرامگاه‌ها به دست آمد. طرز ساخت این اشیا و وفور طلا و نقره در این آثار باستانی خبر از خبرگی سازندگان و ثروتمندی مردمان این سرزمین می‌دهد.

بقیه در ادامه مطلب....


ادامه مطلب
شاهرود

شاهرود، یکی از شهرهای استان سمنان در ایران و مرکز شهرستان شاهرود است. نام های قدیمی دیگری برای شاهرود که میتوان نام برد عبارت است از "حنچره"، "شخره" و "‌شاخره" اشاره نمود. شاهرود، در حد فاصل دو نوع آب و هوای خشک و کویری، در جنوب و مرطوب و پرباران در شمال جای گرفته که آب و هوایی معتدل برای این شهر فراهم کرده و آن را در ردیف شهرهای خوش‌آب و هوای ایران قرار داده‌است. شاهرود در حد فاصل شهرهای دامغان در باختر، سبزوار و بردسکن در خاور و گرگان در شمال بوده و تقریبا در میانه راه تهران-مشهدمی‌باشد به طوریکه فاصله آن از تهران ۴۰۰ کیلومتر و از مشهد ۵۰۰ کیلومتر می‌باشد. بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت شهر شاهرود ۱۲۶٬۹۱۶ نفر بوده است.شاهرود پرجمعیت‌ترین شهر استان محسوب می‌شود و وجود ادارات کل راه و ترابری، راه آهنشمال شرق، دخانیات، شرکت نفت و سازمان تبلیغات اسلامی بعلاوه پارک علم و فناوری، دانشکده علوم قرآنی، لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار و تنها گروه پداوند هوایی سپاه پاسداران به اهمیت این شهر افزوده است.پس از انقلاب برای مدتی نام این شهر به امام‌شهر تغییر یافته بود. مردم شاهرود به زبان فارسی با لهجه شاهرودی تکلم می‌کنند.

 

فلسفه علم

فلسفهٔ علم یا فلسفهٔ علوم شاخه‌ای‌است از فلسفه که به مطالعهٔ تاریخ، ماهیّت، اصول و مبانی، شیوه‌ها، ابزارها، و طبیعتِ نتایجِ به دست آمده در علومِ گوناگون همّت می‌گمارد. فلسفهٔ علم، از لحاظِ علمِ موردِ بررسی، خود، به زیرشاخه‌هایِ متعدّدی تقسیم می‌گردد که از جملهٔ آن‌ها می‌توانفلسفهٔ فیزیک، ، فلسفهٔ ریاضیّات، فلسفهٔ زیست‌شناسی، ، و  را ذکر نمود.