تاریخ و تمدن
زندگی نامه - حاتم طائی

   حاتم بن عبدالله از مشهورترین سخاوتمندان و جوانمردان و دلاوران عرب در زمان جاهلیت، پدرش سعد طائی است. حاتم از قبیله «طی» بود و قبل از اسلام زندگی می کرد. او بسیار بخشنده و باسخاوت بود، اعراب هر وقت می خواستند کسی را به سخاوتمندی مثل بزنند، او را به حاتم طائی متصف میکردند؛ و در ادبیات عرب، او به عنوان شخصیت محبوب جلوه گر است.

 


 گویند که جوانمردی و بخشش در زمان جاهلیت (قبل از اسلام) به سه نفر منتهی می شد: هرم بن سنان، کعبه بن امامه و حاتم طائی. به موجب همین کرم و بخشش او، داستانهای زیادی در کتب ادبی مثل اغانی و عقدالفرید و المستطرف آمده و سعدی شاعر فارسی زبان هم، در کتاب گلستان و بوستان خود، چند حکایت از او به شعر درآورده و چند داستان نقل می کند.


حاتم طائی، اموال خودش را در طول زندگیش، بیش از ده بار در میان فقرا تقسیم کرد. یکبار هم از جلو اسرای قبیله غزه عبور میکرد، یکی از اسرا به او متوسل شد.


 حاتم که مالی نداشت تا او را آزاد کند، به افراد قبیله گفت: او را آزاد کنند و خودش به جای آن اسیر، در بند شد. تا زمانی که توانست پول رهایی خود را بدست آورد و آزاد گشت.


از این قبیل وقایع، در زندگی او بسیار اتفاق افتاده، به موجب همین داستانهای رایج نزد اعراب، حاتم بعد از وفاتش هم، حاجات کسانی را که به قبر او پناه می آوردند، روا میکرد.


 آنطور که نقل شده بعضی خویشان و نزدیکان او، از جمله مادر حاتم زنی بسیار بخشنده بود. "عدی بن حاتم"، پسر او که از یاران باوفای امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز بود، جوانمرد و سخی بود و "سفانه" دختر حاتم طائی هم، از پدرش جود و سخا را ارث برده بود.


او زنی بزرگوار بود که زمانی در جنگ قبیله خود با نیروهای اسلام، اسیر شد. پیغمبر وقتی از وضعیت او آگاه شد، کسی را مامور کرد تا او را به سلامت به خانواده اش برگرداند.


حاتم مهارتی نیز در شعر و شاعری داشته است. دیوان اشعار او در سال 1872 میلادی در لندن چاپ شد، البته اشعار جعلی هم دارد.
 موضوع این اشعار بیشتر در موارد سخاوت و گشاده دستی و فروتنی است.

 

حسین واعظ کاشفی، متوفی 910 هـ ق نیز شرح زندگی و کارهای حاتم طائی را به اختصار در قصص و آثار او در رساله ای به نام «حاتمیه» آورده که در تهران و پاریس چاپ شده و ترجمه ای از آن به زبان ترکی تحت عنوان «داستان حاتم طائی» در 1272 هـ ق در قسطنطنیه به چاپ رسید.


چند ترجمه و گزارش هندی هم از این قصه در دست چاپ است که بعضی منظوم می باشد. 
چون حاتم طایی فوت کرد، برادر حاتم از مادرش درخواست کرد؛ حال که حاتم فوت کرده او بر جای حاتم نشیند و مردم مستحق و بیچاره را روزها از سفره خانه ، غذا هدیه کند.


مادرش مخالفت کرد و گفت: ای نور چشم من تو نمی توانی جای حاتم را پرکنی، چرا که وقتی حاتم کودک شیرخواری بود و سینه مرا می مکید، هر گاه کودکی وارد می شد، سینه را رها می کرد تا من به آن کودک هم شیر بدهم، اما تو هر گاه مشغول شیر خوردن بودی ، اگر کودکی وارد می شد دست بر سینه دیگر من می نهادی که به آن کودک شیر ندهم، هر چه مادر با دلیل و برهان خواست فرزندش را از این کار منع کند که جای حاتم ننشیند، برادر حاتم قبول نکرد. بالاخره رفت و جانشین حاتم شد.

درویشی مستمند آن روز هفت بار در جامه های مختلف به سفره خانه آمد و جیره دریافت کرد، برادر حاتم در آخرین مرحله درویش را به گوشه ای کشید و گفت: ای مرد نزد خود نگویی این برادر حاتم است و امروز اولین روزی است که بر جای برادر نشسته و حساب و کتاب دستش نیست، با این بار که غذا گرفتی امروز هفت بار از من جیره دریافت کرده ای . درویش گفت: ای مولای من، من سی سال در حیات برادرت هر روز هفت بار جیره می گرفتم، یک دفعه به روی من نیاورد ولی امروز تو در روز اول مرا رسوا کرده و خطایم را به رخم کشیدی. وقتی این واقعه را برادر حاتم برای مادرش بیان کرد، مادر گفت: گفتم تو نمی توانی جانشین حاتم شوی..!

 

حاتم بن عبدالله بن سعد طائی از مشهورترین، سخاوتمندان و جوانمردان همه دورانهاست. وی از قبیله طی بوده و قبل از اسلام زندگی می کرد.
اعراب هرگاه می خواستند کسی را به سخاوتمندی و کرم متصف کنند او را به حاتم مقایسه می کردند.

درباره جوانمردی و سخاوتش داستانهای بی شمار نقل شده و سعدی نیز در بوستان خود چند حکایت را از او به شعر درآورده است. گفته اند که جوانمردی و بخشش در دوره جاهلیت ( پیش از اسلام ) به سه نفر منتهی می شد: هرم بن سنان، کعبه بن امامه و حاتم طائی.
وی مال خود را بیش از ده بار در میان مستمندان تقسیم نمود. یکبار از مقابل اسیران قبیله غزه عبور می کرد.

 


یکی از اسرا به او متوسل شد. حاتم مالی نداشت که او را آزاد کند، به همین خاطر به افراد قبیله گفت که اسیر را آزاد کنند و خودش به جای اسیر دربند قبیله شد، تا زمانی که توانست پول رهایی خود را بدست آورد و آزاد گردید. همانطور که گفته شد، از این قبیل وقایع در زندگی حاتم بسیار اتفاق افتاده که در کتابها مذکور می باشد. فرزند وی عدی بن حاتم از مومنین مخلص و یاران با وفای امیر المومنین است.

دختر وی سفانه نیز زنی بزرگوار است که زمانی در جریان جنگ قبیله اش با نیروهای اسلام اسیر شد .
پیامبر هنگامی که از وضعیت او مطلع گردید ،شخصی امین را مامور کرد تا او را به سلامت به خانواده اش برساند.

1.      سخاوت حاتم طائی( حکایت)
روزی حاتم طایی در صحرا عبور می کرد، درویشی راه بر حاتم گرفت و از او ده هزار دینار کمک بلاعوض خواست. حاتم گفت: ده هزار دینار بسیار خواستی، درویش گفت: یک دینارنده.

حاتم گفت: آن زیاده طلبی چه بود؟ و این کم خواستن از چه سبب است.
درویش گفت: از شخصی چون تو کمتر از ده هزار دینار نبایست درخواست کرد و به چون تویی کمتر از این مبلغ نمی توان بخشید!!

حاتم دستور داد: ده هزار دینار درخواستی درویش را به او پرداخت کردند

منابع:
لغت نامه دهخدا


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: