تاریخ و تمدن
چگونه تعصبات زرتشتی باعث حذف هزار سال از تاريخ ايران شد

با سلام خدمت همه كاربران گرامي 

دوستان و علاقمندان تاریخ مسلما در جریان سیستم تاریخ نگاری ایرانی پس از حمله اعراب به ایران هستند. در تمام تاریخ نگاری های پس از هجوم اعراب, طبقه بندی تاریخی به این ترتیب است که پس از به پایان رسیدن دوره اساطیری کیانی و با ظهور اسکندر ذوالقرنین در تاریخ ایران, بلافاصله تاریخ نگاری وارد دوره ساسانی شده و تا زمان حمله اعراب ادامه میابد . 
هدف از ارائه این مقاله بررسی دلایل گم شدن یک دوره تاریخی هزار ساله از تاریخ 720 ق م تا 226 م در تواریخ اسلامی و ایرانیست . 
با توجه به مطرح شدن مطالب تاريخي بسياري در هفته های گذشته به نظرم رسيد كه در كليت نگاهي كه ميتوانيم به تاريخ ايران و خصوصا تاريخ قبل از اسلام بيندازيم ، ميبايست كه چهارچوبهاي تاريخي آن دوران را حتما در نوع قضاوتمان نسبت به تاريخ لحاظ كنيم . 
نوشته زير مربوط به يك تحقيق است كه بنده در دوره دانشجويي انجام دادم و نگاهي كلي دارد به تاريخ قبل از اسلام و ديدگاههاي مختلف در اين زمينه و البته با محوریت حذف 946 سال از تاریخ ایران ...
البته با توجه به نکاتی که میباست بر اساس کشفیات جدید به روز رسانی میشد برخی از سرفصلها تغییر کرد. 

مفهوم حذف در تاریخ

در مباحث تاریخی جای ابهاماتی بسیاردر گفته های مورخین یونانی و رومی وجود دارد. اول این که به علت تداوم تهاجم به ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام که جمع آن به بیش از 7 مورد مي رسد، امنیت و روال عادي در مورد مستند سازي تاريخي (تاريخ نگاري) كاملا مخدوش شده است. بر همين منوال ميتوان در نظر گرفت كه نظارت تاریخی کاملی را بر عرصه سیاست و تاریخ ایران در اين دورانها حکم فرما نبوده است. از همين بابت است كه اکثر متون تاریخی از مورخان خاص ایرانی از میان رفته و معدود آثاری که بر جای مانده نیز گویای نقاط تاریک تاریخی نیست. در این میان مواردی که درباره تاریخ کامل قبل از اسلام وجود دارد, ابهامات سطح گسترده ای را به خود اختصاص داده اند .برای نمونه می توان از جنگهای ایران و یونان نام برد و بل اخص نبرد بزرگ، یعنی قشون کشی عظیم 407 ق م خشایار شاه به یونان، که در میان تمام نوشته های برجای مانده از یونانیان, حتی یک نقطه صحیح و ثابت نمی توان یافت, زیرا مورخان یونانی نيز در بيشتر مواقع باهم، هم عقیده نیستند. به عنوان مثال می توان از تعداد لشگریان ایرانی حاضر در یونان یا تعداد کشته شدگان نام برده , در مورد تعداد نفرات و آثار کشته شدگان حتی اگر میانگینی از آثار مورخان یونانی مثل دیودورسیسیلی یا پلوتارخ همچنین هرودوت را در نظر بگیریم کاملا متوجه خواهیم شد که اصولا سطح آماری شرکت کنندگان در جنگ و سطح آمار مردمان زنده آن روزگار باهم مغايرت دارد و نمي توان آنرا معيار براي هيچ گونه سنجشي در حد كلان قرار داد. قضاوترا بر عهده خود خوانندگان می گذاریم تا خود دریابید که کدام تاریخ را باید قبول کرد ولی آنچه هدف این مقاله است در حقیقت نشان دادن تکرار تاریخ در مواقع مختلف است و اشاره مستقيم آن به نوع برخورد حكومتها در يك زمان خاص با حكومتهاي پيش از خود است . در این مورد خاص قصد، اشاره کردن به جریان حذف عقاید مخالف با نظام جاری حکومتهایی است که در هر زمان كنترل امور را در دست داشته اند . ابتدابه تعریف رئوس این جریان می پردازیم سپس با ذکر شواهد زنده و معتبر به ادامه بحث خواهیم پرداخت .


1- حذف نظامی 

حذف نظامی در جهان باستانی ایران, همواره باعث تحریف تاریخ و از بین رفتن تمدن و فرهنگ نظام شکست خورده شده است. با هر چه مدرن تر شدن نظامهای حکومتی این تعریف و حذف کمرنگتر و کمرنگتر شده و تا جایی پیش رفته که اکنون شکست قاطع یک ملت یا نظام باعث حذف فرهنگی و تحریف تاریخ نمی شود. البته باز هم دراین مورد در اندک مواردی شاهد حذف فرهنگی و از بین رفتن تاریخ یک کشور بوده ایم . از بزرگترین نمونه هاي اين نوع برخورد میتوان از شکست فرهنگی و نظامی پارسی در برار هجوم اسکندر مقدونی همچنین تهاجم مسلمانان به ايران و در یکی از استثانی ترین موارد فتح قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح نام برد در هر سه مثال ذکر شده شاهد حذف نظامی از یک سو و حذف و تحریف تاریخ از سوی دیگر بوده ایم که از جمله تاسف برانگیزترین آنها می توان به فتوحات اسکندر مقدونی اشاره کرد که در حقیقت فرهنگ پارسی را دچار یک دوگانگی عمیق کرد که بعد از آن هرگز به تعالی لازم چون دوران طلایی هخامنشیان نرسید. هرچند این اتفاق یک حذف نظامی کامل بود اما میزان آسیبی که به فرهنگ ایرانی وارد گردید به شدت حذف نظامی اتفاق افتاده نبود, زیرا نه فرهنگ و مذهب یونانی بر روی مغلوبین اثری شگرف گذاشت نه تمدن مغلوبین غالبین را از خود متاثر کرد اما باید دید این دو گانگی در کجا میان فرهنگ و تمدن باستانی ایران رخ داد لازمه توضیحات کامل شرحی است که در بخش حذف مذهبی به نظر خوانندگان خواهد رسید.

2- حذف مذهبی

مذهب پدیده ای نیست که بتوان آن را به جبر به کسی تحمیل کرد و درست عکس جبر در پذیرش مذهب صادق است. تمامی مذاهبی که در سطح جهان دارای طرفداران و حامیانی هستند نه از سر جبر که از روی نرمش و عطوفت به دل پذیرندگان راه یافته اند، اما در مواردی خاص پيش آمد كه نظامی که دارای مذهبی خاص بود اقدام به سرکوب مخالف خود کرده ، حال ممکن بود آن سیاق و مذهب نابود شود یا در اثر گذر زمان حکومت راضی به سازش گردد اما آن چه که بسیار مهم می نمود همان موضوع تحریف تاریخ بود که نهایتا به دست حاکمان و کاتبان و مورخان آنان شکل ميگرفت، این رویه حذف مذهبی در تاریخ ایران دارای سابقه ای به قدمت 4000 سال است و تقریباً از دومین سلسله اساطیری ایران آغاز می گردد حال نگاهی به مذاهب 6 سلسله اولیه ایرانی می اندازیم ابتدا از حکومتهایی که بنا به نظر مورخین باید آنان را اساطیری نامید شروع می کنیم 
1- پیشدادیان – اینان بر طبق شاهنامه و همچنین اوستا خداپرست بوده اند اما این که دارای دین مشخص بوده باشند هیچ اشاره تاریخی مستندی نشده است.
2- کیانیان آنچه مسلم است اینان نیز تا زمان گشتاسب دارای دین خاصی که بشود به بررسی آن پرداخت نبودند اما در زمان گشتاسب و وزیر لایق او جاماسب بود که زرتشت دین نوین خود را ارائه کرده و با ارائه کتاب خود (اوستا) کیانیان را متاثر نمود به طرزی که در ادامه راه کیانیان را زرتشتی می بینیم.
3- مادها و هخامنشیان – این دو سلسله را از آن حیث با هم بررسی می کنیم که دارای مذهب خاصي نيستند، هخامنشيان پايبندي خاصي به هيچ ديني ندارند، مادها نيز با اين كه گرايش بيشتري به آئين زرتشتي دارند اما آنرا دين رسمي خود عنوان نكرده اند . گرايشهاي ميترائيسم و چندگانه پرستي در بين هخامنشيان رواج داشته و از اين حيث نميتوان هخامنشيان را طرفدار مذهب خاصي دانست.
4- مقدونی ها و سلوکیان (خارجیها) اینان همچون اجدادشان به خدایان مختلف عقیده داشتند که به آن جهت که بحث ما در بعد تعریف مذاهب نیست از تشریح آن می گذریم. 
5- اشکانیان- در حقیقت گرایش آریائیان به دین زرتشت از اشکانیان آغاز شد و اولین نمونه های زرتشتی های آریائی که در میان اشکانیان می توان یافت. در این دوره همت زیادی جهت جمع آوری اوستا و ساخت آتشگاه صرف شد که به ترویج مذهب زرتشت کمک شایانی کرد و این دوره از این دیدگاه بسیار مهم تلقی می شود و به راحتي ميتوان آنرا با توجه به عمر طولاني 480 ساله ، بنياد بسيار محكمي بر دين زرتشتي شمرد .
6- ساسانیان – به طور قطع می توان گفت که ساسانیان زرتشتی بودند و در هیچ دوره ای به اندازه دوره ساسانی دین زرتشت تبلیغ و تکثیر نشد و در هیچ دوره ای تحریف تاریخی به عنوان حمایت از دین جاری چون دوره ساسانی انجام نگرفت که در مواردی به حذف تاریخ ایران منجر شد.

3- حذف سیاسی

این نوع حذف را فقط از بعد سیاسی اش می توان بررسی کرد جالب است که بدانید فقط در یک مورد حذف سیاسی با تحریف تاریخی درهم پیچیده است و آن مسئله ای غم انگیز برای تاریخ ایران می باشد که به حذف 500 سال از تاریخ پر افت و خیز کشورعزیزمان انجامیده است. حذف سیاسی صرفاً حذف یک عقیده نیست هرچند که حذف عقاید هم بخش مهمی از آن است و این بسته به جریان سیاسی حاکم می باشد حال ممکن است جریان حاکم قبلی از جهاتی هم عقیده جریان حاضر باشد در این موارد به غیر از مواضع هم ردیف، حذف سیاسی دامنگیر دیگر مواضع ناهمگون شده است مثال بارز آن باز هم حذف اشکانیان و حفظ دین زرتشتی از طرف ساسانیان است هر چند که پارتیان حذف می شوند اما عقیده و مذهب زرتشتی همچنان حفظ می گردد.
در زمان حال جای پای مدرنیسم در سیاست و حذف سیاسی کاملاً به چشم می آید. فرض یک جامعه دموکراسی است، یک گروه حاکم و گروه دیگر در تکاپوی حکومت است هیچ کدام حذف و تحریف نمی شوند. رهبران هر گروه كه متعلق به خود گروه است با تغییر حکومت که در دموکراسی و جمهوریت به صورت تعویض ریاست جمهوری یا نخست وزیر است به راس كنترل يك نظام سياسي وارد ميشوند. حذف سیاسی در نظام دموكراسي محض اتفاق نمي افتد بلکه حذف جای خود را به تحکیم گروهی و تکاپوی گروه دیگر داده است همه چیز سرجای خود است عقاید و تاریخ مورد تحریف واقع نخواهد شد، اما در جوامع آن روزگار این چنین دموکراسی را تنها در خود یونان و شهر آتن می شد جستجو کرد و لاغیر. حتی روم با آن تمدن رو به پیشرفت چنین موردی را تجربه نکرد و یا اگر کرد به صورت ناقص تجربه کرد . در ایران اوضاع به نحوی دیگر بود تعویض حكومت به مفهوم منفور شدن حكومت قبلي و ترد آن از نظام سياسي و مذهبي ايران بود، حال مذهب را ميشد در مواردي خاص مستتثنی کرد اما حذف سیاسی صد درصد انجام می گرفت نمونه بارز باز هم جریان تفویض حکومتی اشکانی به ساسانی است.

هزار سال از تاريخ ايران چگونه حذف شد!!

با تشریح موارد فوق اکنون باید به نکاتی پرداخت که علت اصلی ابهامات تاریخی ایران محسوب می شوند این ابهامات که هنوز هم برای ایرانیان روشن نشده اند را می توان به سه بخش اساسی تقسیم کرد بخش اول انحطاط کیانیان و حکومت هخامنشیان است، بخش دوم به حذف هخامنشيان تا تحكيم قدرت اشكانيان ميپردازد و بخش سوم انحلال دولت اشكاني و استقرار حكومت ساساني را مورد بررسي قرار ميدهد.
ابتدا به تواریخ نگاهی بیاندازیم تا بدانیم شرح سلسله های ایرانی در نظر مورخان مختلف چگونه است. کاملترین تاریخ ایران را یونانیان نگاشته اند این تاریخ با صرف نظر از ابهامات جنگ های ایرانیان با یونان و روم در دیگر مواقع می تواند نقطه اتکای تاریخی ما هم باشد. هرچند که یونانیان هم در مواردی به ذکر تاریخ ایران پرداخته اند که یونان به هر شكل در تقابل با ایران بوده و در دیگر مواقع می شود گفت که مورخین یونانی چیز زیادی درباره تاریخ ایران ندارند، تواریخ اسلامی در مرتبه دوم قرار می گیرند بررسی تواریخ اسلامی از یک جهت مهم است و آن نگارش تاریخ اساطیری ایران است که یونانیان به آن اشاره ای ندارند این تاریخها که در صدر آن تاریخ بیهقی و تاریخ طبری جای دارند از ابتدای پیشدادی آغاز و پس از کیانیان با جا گذاشتن یک هزاره از تاریخ ایران به ساسانی ها می رسند. البته اطلاعات ساسانیان هم تنها از خداینامه و شاهنامه فردوسی اقتباس می شود. اوستا که تنها به دوره های اساطیری می پردازد در حقیقت روشن کننده همان دوران نیز نیست چون در حمایت محض از کیانیان نگاشته شده این کتاب حتی از بردن نام مخالفان زرتشت همچون رستم و خاندان او که از بزرگترین خانواده های ایرانی بوده اند اجتناب کرده که این خود از اعتبار آن کتاب تا حدی کاسته است. دیگر منابع شامل کتیبه ها و الواحی است که از کاوشهای باستانی بدست آمده و تنها مدرک مستدل در حال حاضر نیز همین منابع است.

حذف تاريخ با كيانيان شروع ميشود ...

ماجراي انحطاط كيانيان و ورود به دوره آريائي نمايش كامل يك جدال مذهبي در سطوح بالاست . كيانيان با گرويدن به آئين زرتشتي گروههاي مخالف زيادي در كشور پيدا كردند، خاندان هاي بزرگي مانند خاندان گودرز و سام نريمان كاملا در برابر اين دين جديد قرار گرفتند و حاضر نشدند آنرا بپذيرند . لازم به ذكر است كه بدنه اصلي گروه جنگي كيانيان از اين دو خاندان تشكيل ميشد. اتفاق بدتري كه در اين دوره افتاد اين بود كه با توجه به تمرد خاندان سام نريمان از پذيرش دين زرتشت، كيانيان خود به خود دچار يك نزاع داخلي ديگر هم شدند. اسفنديار فرزند گشتاسب كه در آرزوي پادشاهي به سر ميبرد به عنوان بزرگترين ترويج دهنده دين زرتشتي به رويارويي با رستم رفت . 
نبرد رستم و اسفديار كه در شاهنامه پرداختي كاملا پهلوانانه دارد در حقيقت يك جدال مذهبي كامل است ، جدالي كه با مرگ اسفنديار پايان ميابد و همين باعث ميشود كه خاندان رستم در اوستا داراي آن ارجي نباشد كه در شاهنامه هست . اين اما پايان كار نيست . 
بهمن پسر اسفنديار كه توسط رستم بزرگ ميشود، همواره كينه خاندان رستم را در دل دارد . زماني كه بهمن به پادشاهي ميرسد، تصميم ميگيرد كه كار خاندان رستم را يكسره كند .
با مرگ رستم، كل زابلستان مورد تهاجم سپاه كياني قرار ميگيرد و البته اين نبرديست كه به سرعت هر چه تمامتر كيانيان را رد سراشيبي سقوط مي اندازد. تمام خاندان رستم قتل عام ميشوند و فرامرز مرده بر دار ميشود .
حزن و اندوه فردوسي از بيان مرگ فرامرز را حدي نيست . فرامرز از معدود پهلواناني است كه در شاهنامه با عنوان "يل" ناميده ميشود، در تنهايي، در برابر سپاه انبوه بهمن كشته ميشود و بهمن مرده او را نيز بر دار مي آويزد. اين پيروزي تقريبا آخرين قدرت نمايي كيانيان است . با مرگ بهمن و پادشاهي داراي اول، شاهد حضور آريايي ها در ايران هستيم . كيانيان دربرابر اين قوم تازه نفس حرف زيادي براي گفتن ندارند . ديگر نه خبري از رستم است و نه فرامرز و نه گودرز و نه گيو ..
در سنه 754 قبل از میلاد و با مرگ داراب اول، هفتمین پادشاه کیانی انقراض کیانیان در سراشیبی می افتد که تا نابودی کامل آنان ادامه می یابد بنا به روایات اوستا و شاهنامه کیانیان از مرحله پادشاه هفت کشور بودن تنها به استخر و سیستان و کابلستان اکتفا کرده بودند و پس از همای و آخرالامر، دارای دوم انقراض با رسیدن رقبای جدید همچون آریاییان وارد مرحله نوینی می شود کنار آمدن با پارسيان آسان نیست در این جا اختلافات شامل تمام موارد سه گانه حذف می گردد حذف نظامی از حیث نیروی باقی مانده کیانی، حذف مذهبی از حیث مقابله زرتشتی با ميترائيسم و حذف سیاسی از حیث وجود دو پادشاه چون کوروش و دارای دوم و نابودي يك رهبر سياسي به دست رهبري ديگر. 
با ضعف آشکار کیانیان عاقبت دارای دوم از سپاه پارس شکست خورده و متواری و مقتول می شود حذف نظامی صورت گرفته با گرفتن استخر و کابلستان و سیستان توسط توسط کوروش به حذف سیاسی کیانیان از چهارچوب ايران مي انجامد. اما مهمترین بحث این جای کار حذف مذهبی است مذهبی که مردم شدیداً به آن معتقدند این کار آسان نیست و در عین حال باید به نحوی انجام شود. از جهت عطوفت و نرمی پارس ها نتیجه می گیرند و همه مطیع می شوند و در تبلیغ دین خود آزاد.
اما اين نرمش هخامنشيان باعث نشد تا دل مورخان زرتشتي با آنها نرم گردد . اسامي پادشاهان پارسي در هيچ جاي اوستا وجود ندارد. با توجه به اين كه در اين دوران اوستا هنوز در حال نگارش و اضافه شدن است ، ميتوان اين مسئله را مستقيما به تعصب موبدان زرتشتي و علاقه شديد آنها به پادشاهان كياني ارتباط داد . 
مورخين يوناني و پارسي هم به اطلاعات قسمت هاي شرقي ايران نمي پردازند و دليل آن مشخص است . يونانيها در قسمتهاي شرقي تر ايران هيچ منافع و ارتباطي با ايران ندارند و همين اسبابيست بر عدم نقل از اين دوره تاريخي. مورخان پارسي هم دليلي براي نوشتن از اين دوره ندارند، علت اين رفتار همان حذف نظامي و سياسيست . دليلي براي تاريخ نگاري از حكومت مغلوب شده وجود ندارد و با همين منوال در كل دوره 250 ساله هخامنشي، مستندي از دوره قبل يعني ساكنان اوليه خاك ايران وجود ندارد .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: