منع كردن عزاداری محرم در زمان رضا شاه پهلوی

پس از دوران مشروطه از مراسم عزاداری نسبت به دوران ناصرالدین شاه و قبل آن کاسته شد. ولی در دوران احمد شاه دوباره به شکل سابق بازگشت. طبق اسناد از بین بردن عزاداری از مهم ترین اقدامات انگلیس در زمان رضا خان بوده است. به صورتی که کنسول انگلیس در مشهد از مهم ترین اقداماتی که بعد از کودتای 1299 ه.ش رضا خان باید انجام می‌داد برهم زدن بساط عزاداری که خود بزرگترین وسیله برای خنثی نمودن سیاست استعماری دولت بریتانیا است، بوده است.

برای اجرای این برنامه شوم ابتدا رضاشاه خود را فردی مومن و متدین جا زد به صورتی که دستور جمع کردن تمام قمارخانه‌ها و شراب فروشیها را داد. از اقدامات عوام فریبانه وی حضور در مراسم عزاداری امام حسین(ع) بود. وی این اقدامات را تنها برای جلب توجه مردم می‌کرد.
حسن‌اعظام‌قدسی از رجال دوره رضا خان در خاطراتش می‌نویسد : « در میدان توپخانه که مراسم عزاداری برقرار بود، صاحب منصبان در جلو و جلوی آنان سردار سپه (رضا خان) با یقه باز و روی سرش کاه و غالب آنان بر سرشان گِل زده بودند و پا برهنه وارد بازار شدند ... به همین خاطر مردم عامه رضاخان را فردی مذهبی به حساب آوردند. 
داوود امینی نیز در این باره می‌نویسد : رضاشاه در نمایشی مذهبی در مراسم عزاداری ماه محرم شرکت کرد و پیشاپیش دسته‌های سینه‌زنی حرکت نمود. پای خویش را برهنه ساخت و کاهگل بر سر ریخت. و در مراسم شام غریبانِ دسته قزاق‌ها شرکت و با بازوبند مشکی، سری برهنه و شمعی در دست به نوحه سرایی و سوگواری پرداخت. 

حضور رضا خان و متجددین آن دوران در مراسم عزاداری بسیار برای مردم تعجب آور بود. به صورتی که افرادی در مراسم شرکت می‌کردند که سالهای قبل آن مراسم را در جراید مسخره می‌کردند و حتی کسانی که مسلمان هم نبودند و اعتنایی به اسلام نداشتند هم در مراسم شرکت می‌کردند و این گونه رفتارها سبب شد که مردم فکر کنند که کودتاچیان در پی ایجاد حکومت اسلامی‌اند. 
البته علمای آگاه آن دوران مانند شهید مدرس و آیت‌اله شاه‌آبادی از نیت شوم رضا خان و اطرافیانش با خبر بودند. به صورتی که آیت‌اله شاه‌آبادی (استاد عرفان امام خمینی) به شهید مدرس می‌گفت : این مردک (رضاخان) الان که به قدرت نرسیده است چنین به دست بوس علما می‌رود و تظاهر به دین داری می‌کند و از محبت اهل بیت دم می‌زند. لیکن به محض اینکه به قدرت رسید به علما پشت می‌کند و اول کسی را که لگد می‌کند خود شما هستید.

اما تمام این اقدامات برای این بود که به سلطنت برسد. هنگامی هم که به آن رسید، ناگهان تغییر رویه داد. اولین نشانه‌های ممنوعیت عزاداری هم در سال 1304 ه.ش اتفاق افتاد. به طوری که چهل روز قبل از شروع محرم رضاخان به آذربایجان سفر کرد. هنگام اقامت شب نامه‌هایی در شهر از طرف وابستگان به دربار پخش شد که از رضاخان خواسته شده بود که حدی برای روضه و ایام آن مشخص کند. هدف از انجام آن نیز این بود که رضاخان می‌خواست چنین وانمود کند که محدود کردن عزاداری به خواست مردم بوده است. مردم و علما نیز که با خبر شدند بلافاصله قبل از شروع محرم، تكيه‌ها و مراسم روضه خوانی را برقرار کردند.

رضاخان برای فراهم کردن مقدمات لازم جهت ممنوعیت کامل عزاداری لازم بود اقداماتی انجام دهد كه از جمله اين اقدامها :

  1. محدود کردن روضه های دولتی و ممنوع کردن بعضی از اقسام عزاداری : وی برای ممنوع کردن کامل عزاداری ابتدا محل روضه قزاق‌ها را در تهران به تکیه دولت انتقال داد و از شکوه و جلال و مدت آن کاست. حتی زنجیر زدن و دسته بندی که همیشه در روضه‌ها متداول بود هم در تکیه دولت برگذار نشد. هم چنین تعداد روزهای تعطیل در دهه اول محرم از چهار روز به سه روز تقلیل یافت و از کارهای فرعی و مرسوم مثل زنجیر زنی در دسته‌های عزاداری جلوگیری شد.
  2. تغییر صورت ظاهری عزاداری به مراسم کلیسا : رضاخان تلاش می‌کرد که همه چیز را غربی کند. چون خیال می‌کرد با غربی کردن، می‌تواند سبب پیشرفت کشور شود. به همین دلیل دستور داد که در مجالس روضه از میز و نیمکت به رسم کلیسا های غربی استفاده شود و زن و مرد مختلط بنشینند و زنان از حجاب استفاده نکنند. به صورتی که رضا خان در پاسخ به نامه ستاد ارتش در مورخ 23/12/1314 ه.ش در خصوص چگونگی برخورد با مراسم ایام محرم در مساجد و تکایا چنین نوشت :
    « البته بایستی روضه خوانی کنند و ممانعت نمی‌شود. ولی روضه خوانی بایستی در مساجد و تکایا باشد آن هم مرتب و با قاعده و در روی نیمکت‌ها مستمعین بنشینند و آقایان محدثین و متخصص، روضه خوانی کنند. سینه زنی و از این قبیل کارهای سابق بکلی ممنوع است. »
  3. خرافه شمردن عزاداری : یکی از بهانه‌های رژیم برای مبارزه با عزاداری، مبارزه با خرافه بود. برخی جنبه‌های عزاداری در آن دوران مثل قمه زنی، خوب نبودند ولی این دلیل نمی‌شود که حتی روضه در مساجد و یا خانه‌ها یا نماز جماعت را ممنوع کند. در حقیقت رضا خان و اطرافیانش قصد داشتند با این کار به عزاداری توهین کنند و آن را کهنه گرا قلمداد کنند. رژیم برای عملی کردن این کار در اسفند ماه 1316 ه.ش طرح ممنوع بودن روضه خوانی را به عنوان بیرون کشیدن خرافات از سر مردم را به استانداری ها ابلاغ کرد.
  4. ممنوعیت کامل عزاداری : بعد از فراهم شدن مقدمات، سرانجام در سال 1316 ه.ش اقدام نهایی برای از بین بردن کامل عزاداری انجام شد. وزارت داخله‌ی حکومت پهلوی در اسفند ماه 1316 ه.ش طی بخشنامه‌ای به تمام استانداری‌ها و فرمانداری‌ها اعلام کرد :
    « ... جلوگیری از روضه خوانی و خارج کردن خرافات از سر مردم و آشنا نمودن به اصول تمدن، امروزه رسالت اساسی داخلی دولت است ... »

 

علت این اقدام را آشنا کردن مردم با تمدن امروز و خارج کردن افکار مردم از خراتفات اعلام کردند. کار به جایی رسید که حتی در هنگام مراسم ترحیم افراد، که معمولا ذکر مصیبت ائمه (ع) گفته می‌شد نیز محدودیت‌هایی برقرار شد که طی آن در این نوع مراسم، واعظ حق ذکر مصیبت خواندن را نداشت. مساله‌ی مبارزه با عزاداری در پنج سال آخر حکومت رضاخان با جدیت دنبال شد. 
آیت‌اله حسین‌بدلا در خاطراتشان درباره آن دوران می‌نویسند : یکبار به تهران رفتم دیدم که هیچ خبری نیست. نه دسته‌ای مشاهده می‌شود و نه روضه‌ای برقرار است. از این وضع بسیار نگران شدم. به نظرم رسید که به محل اجتماع ترکها که در مسجد عبدالحسین خان برنامه روضه خوانی داشتند بروم ... نزدیک غروب رسیدم. اما دیدم خبری نیست ... در مسجد باز بود، داخل شدم تا لااقل در نماز جماعت شرکت کنم ... وقتی به آنجا رفتم دیدم که چند نفر نشسته‌اند و خبری از نماز جماعت نیست ... خفقان در آن دوران به حدی بود که حتی از عزاداری‌های سه نفره هم جلوگیری می شد.

مردم ایران در مقابل این اقدام عکس العملهای متفاوتی داشتند. عده‌ای تسلیم این جریان شدند و عزاداری را ترک کردند. ولی اکثر مردم عزاداریها را به صورت مخفی هم چنان برگزار می‌کردند. از سال 1315 تا 1320 ه.ش که عزاداری به صورت علنی ممنوع شد، در خانه‌ها و به صورت پنهانی و گاهی قبل از طلوع آفتاب مراسم برگزار می‌شد. مردم هم از بیم اینکه نکند مکان مراسم به آگاهی ماموران برسد، گاهی از پشت بامها به این مراسم‌ها می‌رفتند. به این ترتیب در سیاهترین سالهای سلطنت رضاخان دستورات استعمارگران به خوبی اجرا شد و مردم مسلمان ایران از عزاداری در ملاعام منع شدند و در خلال این سالها در نامناسب‌ترین وضع ممکن در داخل سرداب‌ها و زیرزمین‌ها یا نیمه‌های شب و سحرگاه عزاداری می‌کردند.

به علت آن برخوردهای خشن دولت بر مردم، برخی از علمای بزرگ آن دوران مانند آیت‌اله شاه‌آبادی جلوی دستورات رضاخان قرار گرفتند. به صورتی که آیت‌اله شاه‌آبادی علارغم وجود ممنوعیت‌ها، در روز تاسوعا یا عاشورا، در مسجد جامع بازار مراسم زیارت عاشورا را برقرار کردند. ایشان در تهران با قاطعیت در برابر رضاخان ایستاد و در شرایطی که تمام مساجد و منابر تعطیل بود، هیچگاه منبرش را در مسجد بازار تعطیل نکرد. برخی از بزرگان هم به صورت کمکهای نقدی که به صورت مخفیانه به هیئتها داده می‌شد، به مبارزه می‌پرداختند.

زندگی نامه میرزا کوچک خان جنگلی

یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ بسال ۱۲۵۷ ه.ش. در شهرستان رشت محله استادسرا در یک خانواده متوسطی چشم به جهان گشود. سنین اوّل عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. چندی هم در مدرسه محمودیه تهران به همین منظور اقامت گزید. با این سطح تعلیم میتوانست یک امام جماعت یا یک مجتهد از کار درآید، امّا حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر و عبا، عمامه و نعلین را به تفنگ، فشنگ و نارنجک مبدّل ساخت.

میرزا دارای دو خواهر و دو برادر، یکی بزرگتر از خود بنام محمّد علی و دیگری کوچکتر بنام رحیم بود که هر دو نفر بعد از میرزا وفات یافته‌اند. ایشان مردی خوش هیکل، قوی بنیه، زاغ چشم و دارای سیمائی متبسم و بازوانی ورزیده بود. از نظر اجتماعی مردی با ادب، متواضع، خوش برخورد، مومن به اصول اخلاقی، آدمی صریح‌اللحجه و طرفدار عدل و آزادی، حامی مظلومان و اهل ورزش بود. او سیگار، تریاک و مشتقاتش استفاده نمی‌کرد و مشروبات الکلی اصلاً نمی‌نوشید. میرزا در سنین آخر عمرش همسری برگزید.

میرزا در واقعه مشروطیت به انقلابیون پیوست و در فتح قزوین شرکت نمود. او بانی نهضت جنگل بود که بتاریخ ۱۲۹۳ ه.ش. شروع به مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش اجنبی داخل خاک ایران و بریگارد خودفروخته قزاق همایونی، که زیر دست افسران روسی تعلیم و تربیت شده بودند، کرد و مرارت‌ها بسیار کشید که عاقبت در این راه جان بر کف هدف خود نهاد. تعداد زیادی از انقلابیون جنگل هم در درگیری‌های مسلحانه با لشکران انگلیس، روسیه و ارتش سلطنتی قاجار زندگی خود را فدای میهن و مردمش کردند. روانشان شاد و یادشان گرامی باد.

هدف جنگلی‌ها اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی‌عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی بوده است. در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ هجری شمسی قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری را اعلام نمودند و یکروز بعد کمیته انقلاب هیئت دولت جمهوری را معرفی کرد، که میرزا عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را داشت. امّا هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویک‌های روس اغتشاش انقلابی‌های سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید که نهایت جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ میرزا به عنوان اعتراض از رشت به فومن رفت و قبل از حرکت دو نفر نماینده با نامه مفصلی برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: "در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست پروگرام بلشویک‌ها را قبول کند". بتاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضد میرزا کودتا و همه طرفداران میرزا را هر که و هرجا بود دستگیر و بازداشت کردند.

قزاق‌ها که بسرکردگی سردارسپه سعی به مذاکره با میرزا، قانع نمودن او که به مرکز بیاید و نیایت استقلال‌ خود را از مرکز شروع نماید، کردند. بنا به دلایل عدیدی مذاکرات به شکست انجامید. یکی از این دلایل این بود که تعدادی از جنگلی‌ها بمانند دکتر حشمت و یارانش قبلاً گول قول و فعل‌های سردارسپه را خورده بودند تسلیم و به دار آویخته شده بودند. در نهایت قوای قزاق از فرست استفاده و طی شبیخون‌های فراوانی نیروهای جنگل را وادار به عقب‌نشینی نمودند و بعضی از سران تسلیم یا کشته شدند. میرزا باتّفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت میکرد، به کوه‌های خلخال زدند ولی دچار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر ضربات خرد کننده سرما و برف بتاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۰ ، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای در آمدند.

کرم نام کرد ( مکاری ) که از خلخال عازم گیلان بود این دو را در میان برف‌ها دید و شناخت. بسیار ناراحت شد از اینکه تنها است و یاوری که بتواند بوظائف انسانی عمل نماید ندارد. بااینحال سعی نمود با دادن ماساژ و خوراندن سنجد آنان به حال آورد ولی بی‌نتیجه و بی‌حاصل بسرعت بسوی آبادی و خانقاه شتافت و از مردم کمک خواست. اهالی که مرید میرزا بودند بسرعت به محل رسیدند و تن یخ زده هردو را به قریه آوردند ولی مرغ روحشان پرواز نموده بود.

خبر فوت میرزا که دوستان را متأثر و دشمنان را شاد نمود، بسرعت همه جا پیچید و از جمله بگوش محمّدخان سالار شجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید. نامبرده با عدّه‌ای تفگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد مانع کرد. سپس بمنظور انتقامجوئی و کینه دیرینه که با جنگلی‌ها داشت دستور داد یکی از طالش‌های همراه وی سر یخ‌زده میرزا را از بدنش جدا کند. رضا استکانی مزدور او سر از تن این مبارز وطن، استقلال و آزادی جدا و تحویل خان داد. نامبرده سر را ابتدا نزد برادرش امیر مقتدر به ماسال و سپس فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد.

در کاوشی که از جیب‌های میرزا نمودند تنها یک سکه نقره یک ریالی یافتند و بعد فاتحانه سر این سردار رشید را در مجاورت سربازخانه رشت، آنجا که معروف به انبار نفت نوبل است، مدّت‌ها در معرض تماشا مردم قرار داده. سپس خالو قربان معروف که از یاران سابق میرزا بود و خودش را به سردار سپه فروخته و درجه سرهنگی گرفته بود، سر میرزا را به تهران و تسلیم سردارسپه نمود.

سر میرزا به دستور سردارسپه در گورستان حسن آباد دفن کردند. بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس‌آقا حسام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد.
در شهریور ۱۳۲۰ و فرار رضاشاه ( سردارسپه و میرپنج سابق ) آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد میرزا ( تن بی‌سر ) را با تشریفات شایسته از خانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی سرسپردگان پهلوی جلوگیری کردند. در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد جسد میرزا را بطور عادی به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند و هر سال ۱۱ آذر مراسمی ساده در مزار آن شهید در سلیمان داراب رشت برگزار می‌شود.

عهدنامه گلستان

عهدنامه گلستان، عهدنامه صلحی بود كه با وساطت انگلستان در قریه گلستان واقع در 12 اكتبر 1813 ( 1228 هـ.ق ) در منطقه قراباغ بین ایران و روسیه به امضا رسید.
دولت روسیه تزاری برای اینكه به دریای آزاد، آبهای گرم خلیج فارس و هندوستان دست یابد، مهم‌ترین راه را گذر از كشور ایران می‌دانست. بنابراین از طریق تصرف بخش قفقاز و تركستان غربی که جزء سر حدات ایران بود، آن را تحت فشار قرار داد. همانطوری كه در وصیت نامه پطركبیر آمده است ... 
« كشور گرجستان و سرزمین قفقاز رگ حساس ایران است. همین كه نوك استیلای روسیه به آن رگ برسد، فوراً خون ضعف از دل ایران جاری می‌شود و هیچ پزشك حاذقی نمی‌تواند آن را بهبود بخشد. »
اتخاذ چنین سیاستی از سوی روسیه، مقدمه تعدی روسیه به سرحدات ایران و جنگهایی شد که سر انجام به تصرف برخی ایالتهای ایران و انعقاد عهد نامه گلستان منتهی گشت.کشور ایران ( آریانا، ایراک، اراک، عراق و ایلام ) از نظر زبانشناسی ریشه‌های واحدی دارند.

کشور روس در تلاش بود از شمال ایران ( دریای خزر ) تونل بزند و به آبهای گرم خلیج‌ فارس و هندوستان دست یابد، لذا در صدد برآمد که برای رسیدن به این اهداف ایران را تضعیف کند. بنابراین همزمان با فعالیت‌های ژنرال گاردان مستشار نظامی انگلیسی برای تقویت قوای نظامی ایران، مخاصمات ایران با روسیه تزاری به چند دلیل شروع شد که دو تا از مهم‌ترین آنها به این شرح است :

  1. ژنرال سیسیانف روسی بدون اعلام جنگ به طرف ایروان حرکت کرد.
  2. با حمله سیسیانف به تفلیس و فوت گرگین‌خان، پسر او تهمورث به دربار ایران پناهنده شد و همین بهانه‌ای برای شاه ایران شد تا فرمان حمله به گرجستان را صادر کند و بطور خلاصه بهانه دوره اول جنگ‌های ایران و روس، انقلابات داخلی گرجستان و علت اصلی جنگ، تصرف ناحیه گرجستان توسط هر دو طرف بود.

ولی با قتل سیسیانف توسط حاکم باکو ( حسینقلی‌خان ) گوداویچ در روسیه فرماندهی سپاه را بر عهده می‌گیرد و در سال ( 1803/1218 ) به ایروان حمله می‌کند و گنجه موطن نظامی گنجوی شاعر معروف ایران را تصرف می‌کند ولی عباس میرزا - ولیعهد ایران از رود ارس عبور می‌کند و قوای روس را شکست داده و به عقب می‌راند.

در سال 1805 نیروی دریایی روس به بندر انزلی حمله می‌کند که نیروهای ایرانی تلفات سنگینی بر آنها وارد می‌کنند و در اواسط 1807 گوداویچ نماینده‌ای جهت امضا قرارداد متارکه جنگ به ایران می‌فرستد ولی فتحعلی شاه با امید به همکاری ناپلئون فرانسوی، شرط مذاکرات را تخلیه تمامی نواحی تحت اشغال دانست و در نهایت نماینده روس دست خالی برگشت.

بعد از مدتی در سال 1812 به علت پیمان اتحاد انگلیس و روس مستشاران نظامی انگلیس که در ایران حضور داشتند به جز چند سرجوخه، پست‌های خود را ترک می‌کنند و در همین سال روسیه دست به حمله عمومی می‌زند و در اصلاندوز شکست جبران ناپذیری به ارتش ایران و عباس میرزا وارد می‌کند. با فتح اصلاندوز و ایروان، آذربایجان هم تهدید شد و به علت عدم تجهیزات کافی در ارتش ایران، تبریز به تصرف درآمد و شاه به خاطر فشار سرگور اوزلی ( سفیر انگلیس ) و از ترس اینکه انگلیس حمایت مالی خود به ایران را قطع کند و نیز به جهت اینکه در منطقه ترکمان خراسان سر به شورش برداشته بودند و اوضاع نامساعد بود و ترس از پیشروی روس هم در دل شاه و هم در انگلیس وجود داشت، بنابراین زمینه فراهم شد که فتحعلی شاه تقاضای میانجیگری و صلح را بپذیرد.

میرزا‎ ‎ابوالحسن ایلچی به عنوان نماینده و سرگور اوزلی نیز به عنوان واسطه از‎‎ تهران عازم روسیه شدند. ‏دولت روسیه نیز چون در این زمان سخت گرفتار درگیری‎ ‎و کشمکش با‎‎ ناپلئون‎ ‎بناپارت بود از رسیدن سفیر ‏روسیه و تقاضای صلح استقبال کرد. قرارداد صلح‎ ‎در قریه گلستان از محال قره باغ منعقد شد. این عهدنامه به ‏وساطت و شفاعت ‎‎سرگور اوزلی، نماینده روس ردیشچوف در مقام فرماندهی ‏نیروهای گرجستان و نماینده تهران میرزا ابوالحسن خان ایلچی در یازده ‏فصل و یک مقدمه امضا شد‏‎.

• نتیجه عهدنامه گلستان در چند بند خلاصه می‌گردد :

  1. اتحاد انگلیس و روس و خارج شدن مستشاران نظامی انگلیس از ایران زمینه تضعیف بیشتر ایران را فراهم کرد.
  2. عدم حمایت مالی شاه از ولیعهد، شکست عباس میرزا و ایران را در پی داشت.
  3. تحمیل عهدنامه ننگین گلستان توسط روس‌ها بر ایران با وساطت سفیر انگلیس سرگور اوزلی و به وسیله میرزا ابوالحسن خان شیرازی نماینده ایران و نیکولا نماینده روسیه تزاری به امضا رسید و برای اولین بار حافظه تاریخی ایران تغییر کرد و پادشاه ایران برای ابراز دوستی نسبت به امپراطور روسیه، تمامی ولایات « قراباغ، گنجه، خانات موشکی، شیروان، قبه، دربند، باکو و هرجا از ولایات طالش را که بالفعل در تصرف روسیه است و تمامی داغستان و گرجستان را تا دریای خزر » متعلق به دولت امپراتوری روسیه می‌داند.
عهدنامه تركمنچای

پس از پیمان نامه گلستان دوره دوم جنگ‌های ایران و روسیه آغاز شد. در این میان جنگ گنجه مهم‌تر از همه می‌نمود. عباس میرزا فرمانده سپاه ایران با حرکت به سوی گنجه در این منطقه سنگر گرفت. در این میان پاسکوویچ فرمانده سپاه روس نیز خود را به این منطقه رساند. ابتدا عباس میرزا به دلیل برخی آشفتگی‌ها در سپاه خود خواست که جنگی اتفاق نیافتد اما تلاش او موثر نیافتاد و جنگ وسیعی در این منطقه در گرفت. در پایان سپاه روس فاتح میدان شد. عباس میرزا سرانجام در ناحیه ترکمانچای خواست که جلوی پاسکوویچ را بگیرد اما در آنجا نیز شکست خورد و سرانجام مجبور شد که شرایط صلح را بپذیرد. در این میان پاسکوویچ که خود را مغرور از فتح جنگ می‌دید برای سپاه ایران ضرب الاجلی تعیین کرد و گفت چنانچه تا پنج روز تکلیف صلح مشخص نشود عازم تهران خواهد شد. در این میان شاه سرانجام تن به امضای عهدنامه ترکمانچای داد.

عهدنامه ترکمنچای قراردادی است که در ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ برابر ۱ اسفند ۱۲۰۶ خورشیدی پس از پایان جنگ ایران و روسیه در قفقاز جنوبی و آذربایجان بین روسیه و ایران امضا شد. برای امضای این پیمان از سوی فتح‌علی شاه پادشاه ایران، میرزاعبدالحسن‌خان و آصف‌الدوله و از سوی روسیه تزاری ایوان پاسکویج حضور داشتند.

طی این قرارداد قلمروهای باقی مانده ایران از معاهده گلستان در قفقاز شامل خانات ایروان، مناطق تالش و اردوباد و بخشی از مغان و شروان به روسیه واگذار شد. ایران حق کشتی‌رانی در دریای مازندران را از دست داد و ملزم به پرداخت ۱۰ کرور تومان به روسیه شد. بر طبق این قرارداد روسیه قول داد از پادشاهی ولیعهد وقت عباس‌میرزا حمایت کند.

• مفاد این عهدنامه :

  1. واگذاری خانات ایروان و نخجوان به دولت روسیه و تخلیه تالش و مغان از سپاه ایران.
  2. پرداخت ده کرور تومان ( پنج میلیون تومان ) به طور اقساط از طرف ایران به روسیه به عنوان غرامت جنگی.
  3. اجازه عبور و مرور آزاد به کشتی‌های تجاری روسی در دریای مازندران.
  4. رضایت به انعقاد یک عهدنامه تجاری بین ایران و روسیه و حق اعزام کنسول و نمایندگان تجاری به هر منطقه از مناطق ایران که روس‌ها لازم بدانند.
  5. حمایت روسیه از ولیعهدی عباس میرزا و کوشش در به سلطنت رساندن وی پس از مرگ شاه ( فتحعلی شاه ).
  6. استرداد اسرای طرفین.
  7. اعطای حق قضاوت کنسولی به اتباع روسیه.
  8. علاوه بر امضای معاهده ترکمانچای زیر فشار روس‌ها یک عهد نامه تجاری نیز با آنان به امضا رسید که تمام بازار ایران را بدون هیچ مانعی در اختیار روس‌ها قرار می‌داد.

در حالیکه در ایران این عهدنامه « ننگین » تلقی می‌شود اما روس‌ها از آن استقبال می‌کنند. بطوری که در ۱۷۵‌مین سالگرد امضای این معاهده، با همکاری سازمان دوستی ارمنستان و روسیه بر فراز « تپه پاسکویچ » در ایروان مجسمه ژنرال ایوان پاسکویچ فرمانده سپاه قفقازی ارتش روس و یکی از تدوین‌کنندگان این معاهده سرنوشت ‌ساز برای مردم ارمنی که محاصره و تصرف قلعه ایروان را فرماندهی می‌کرد، نصب شد. در ایران نیز سفارت خانه روسیه تندیسی از وی را نصب کرده و در سالگرد جنگ ارج می‌نهد.

• لغو قرارداد ترکمانچای :
پس از اینکه انقلاب کمونیستی در شوروی به پیروزی رسید، « لنین » برای اثبات حسن نیت خود نسبت به ملل ضعیف جهان لغو تمام امتیازات استعماری دولت تزاری پیشین را اعلام کرد. دولت صمصام السلطنه نیز از این فرصت استفاده کرد و در ۱۸ شوال ۱۳۳۶ در مصوبه‌ای الغای قرارداد ترکمانچای و دیگر امتیازات واگذار شده به دولت روسیه تزاری را اعلام نمود که این اقدام شامل لغو امتیاز کاپیتولاسیون برای اتباع روسیه نیز می‌شد. 
دولت ایران چند روز بعد مصوبه‌ای برای لغو امتیاز کاپیتولاسیون برای کشورهای دیگر نیز صادر کرد، چرا که چند کشور دیگر نیز پیش از این بر اساس قراردادهایی تحت عنوان دولت کامله الوداد از امتیاز کاپیتولاسیون مطابق قرار داد ترکمانچای برخوردار شده بودند. با لغو قرارداد ترکمانچای منطقا این بخش از این قراردادها نیز باید ملغی می‌شد. مصوبه دوم همانطور که انتظار می‌رفت توسط دولت بریتانیا رد شد.

شاه عباس و شاعر

روزی شاه عباس اول به تماشای خزينه‌ی جواهرات سلطنتی رفته بود. شاعری که شانی تخلص می‌كرد، قصيده‌ای با اين مطلع در مدح شاه عباس خواند:

- اگر دشمن خورده باده و گر دوست ...

- به طاق ابروی مردانه اوست!

شاه عباس خيلی خوشش آمد و دستور داد مقدار قابل توجهی زر مسكوك به او صله دادند.

شاعر ديگری به محض شنيدن حاتم بخشی شاه عباس، مديحه ای سراپا چاپلوسی ساخت و به حضور شاه عباس كه تصادفا در اصطبل همايونی بود، شتافت و شعرش را خواند.

شاه امر كرد: سه مقابل وزن اين مرد به او سرگين اسب بدهند!

شاعر عرض كرد: قربانت شوم، چرا شانی را زر مسكوك و مرا سرگين اسب ؟!

شاه عباس پاسخ داد: « اين توفير (خزينه) و (طويله) است و الا شما را فرقی نمی‌گذارم.

حمله مغول به ایران

حملهٔ مغول به ایران به سه لشکرکشی مغول به ایران اشاره دارد. این لشکرکشی‌ها به تشکیل حکومت ایلخانان مغول در ایران منجر شد. چنگیز خان پس از غلبه بر چین و قسمتی از آسیای میانه با خوارزمشاهیان همسایه شد. خواست چنگیز خان بازکردن راه تجارتی بین ایران و چین بود و در ابتدای امر نسبت به سلطان محمد خوارزمشاه ادب و احترام را رعایت نمود ولی این پادشاه که خیال تسخیر چین را داشت با تدابیر خصمانهٔ خود موجب تحریک غضب خان مغول را فراهم کرده و هجوم او را به ممالک اسلامی باعث گردید. حملهٔ مغول در پی واقعهٔ قتل ۴۵۰ بازرگان مسلمان مغولی در شهر اترار آغاز شد. شروع نخستین لشکرکشی در سپتامبر سال ۱۲۱۹ میلادی (پائیز ۶۱۶ ه ق) و به فرماندهی چنگیز خان بود. سلطان محمد خوارزمشاه در همان سال با سپاهی به مبارزه با مغول برآمد ولی از جوجی پسر چنگیز شکست خورد و از آن پس تصمیم گرفت که از مواجهه با لشکر مغول خودداری کند. چنگیز جهت دستگیری سلطان محمد دو نفر از بزرگان لشکر خود را به تعقیب او فرستاد. سال بعد سلطان محمد در بستر مرگ،جلال‌الدین خوارزمشاه را به جانشینی خویش‏ برگزید و جلال‌الدین بیش از ۱۰ سال بعد از مرگ پدر در برابر سپاهیان مغول ایستادگی نمود. دومین لشکرکشی در سال ۶۲۶ ه ق به امر اوگتای قاآن و به فرماندهی جرماغون نویان بود. این لشکرکشی به قصد پایان دادن به مقاومت جلال‌الدین خوارزمشاه و تسخیر مناطقی که باقی‌مانده بود، انجام شد. در پایان این دو حمله مغولان به سلطنت خوارزمشاهیان بر ایران پایان دادند و بسیاری از شهرهای خوارزمشاهی مانند سمرقند، مرو، بامیان، هرات، توس، نیشابور و پایتخت این سلسله گرگانج بکلی ویران شده و مردم آن قتل‌عام شدند. خط سیر تخریب و ویرانی فقط منحصر به شمال و شمال شرقی ایران نبود، در مرکز و غرب ایران نیز شهرهای ری، قم، قزوین، همدان، مراغه و اردبیل به کلی ویران شدند.

سومین لشکرکشی در سال ۱۲۵۴ میلادی (۶۵۴ ه ق) چهل سال پس از شکست و فرار سلطان محمد خوارزمشاه، با هجوم هولاکوخان به ایران آغاز شد. هلاکوخان در این لشکرکشی تسخیر قلعه‌های اسماعیلیه را اولین هدف خود می‌شناخت. رکن‌الدین خورشاه آخرین خداوند الموت در تسخیر این قلعه‌ها به هلاکو کمک‌هایی نیز کرد اما سرانجام در دنبال تسخیر این قلعه‌ها، خود او نیز به هلاکت رسید بدین ترتیب دولت خداوندان الموت به پایان رسید. پس از این پیروزی بود که حاکمان مغول کوشیدند تا به جای ویرانی و قتل‌عام مردم بر آنان حکومت کنند. دفاع مردم در حملهٔ نخست مغولان در شهرهای اترار و خجند و هرات همچنین مقاومت اهالی خوارزم، نیشابور، هرات، طالقانِ خراسان و سمنان نشان از آن دارد که در حملهٔ نخست شهرهای مختلف در مقابل حملهٔ مغول به شدت مقاومت کردند اما نفاق سران کشوری و لشکری با یکدیگر و نداشتن یک فرماندهٔ مدبر و فرار خوارزمشاه و بی‌انضباطی کار نگذاشت که این همه مدافعات به نتیجه‌ای قطعی منتج شود.

حمله مغول بیش از خسارت‌های اقتصادی، صدمات فرهنگی و روحی برجای‌گذاشت. در این حمله مراکز علمی و فرهنگی از جمله کتابخانه‌های بسیاری سوزانده و ویران شد. شهرهای بزرگ بسیاری از بین رفت و به دنبال آن مراکز رشد و پرورش فکری به حداقل رسید. کاهش جمعیت و به اسارت گرفتن و فرستادن صنعتگران ایرانی به مغولستان باعث رکود اقتصادی در ایران گردید و تخریب قنات‌ها و آبراهه‌هایی که در طول قرن‌ها ساخته‌شده‌بودند، سبب رکود کشاورزی شد. پس از حملهٔ مغول شماری از دانشمندان که در این حمله جان سالم بدر برده بودند، به مناطق امن مانده از این حمله مانند آسیای صغیر و هند مهاجرت کردند. همچنین از اثرات دیگر آن رونق تجارت بین ایران، چین و کشورهای غرب ایران بر اثر ایجاد دولت واحد مغول و امنیت راه‌ها بود.

این مطالب در مورد انقلاب صنعتی اروپا است.

امیدوارم مفید واقع شود.

پیامدهای انقلاب صنعتی در انگلستان

انقلاب صنعتی، انگلستان را به اولین قدرت صنعتی دنیا مبدل ساخت . ساخت اولین پل آهنی در سال ۱۷۷۹، احداث اولین شبکهٔ راه آهن در سال ۱۸۲۵ و هم چنین افزایش چشمگیر فرآورده‌های کشاورزی و دامی از جمله نتایج مثبت انقلاب صنعتی در اانگلستان بود . اما در این جریان، کارخانه‌ها ی متعدد با دودکش‌های بلند و غلیظ جانشین دهکده‌های سبز و خرم روستایی شدند . رشد و گسترش کارخانه‌ها منجر به از بین رفتن جنگل‌ها و فضاهای سبز، افزایش دود و آلودگی هوا، بوجود آمدن کوه‌های زغال و تودهٔ فضولات بود

در عصر انقلاب صنعتی، هر اختراع تازه سبب می‌شد که ماشین‌ها ی تازه به جای عده‌ای از کارگران به کار بیفتند و گروهی را بیکار کنند. در نتیجهٔ بیکار شدن عده‌ای از کارگران و هم چنین افزایش قیمتها به دلیل تغییر و تحولات صنعتی، فقر و تنگدستی بر آنها چیره شده و آنها ناچار بودند که برای سیر کردن خود و خانواده‌هایشان به گدایی و خوردن پسماندهٔ غذاهای رستوران‌ها روی بیاورند. در شهر لندن این معضل بسیار چشم گیر تر بود .

در اوایل انقلاب صنعتی مزد کارگران ناچیز بود و برای سیر کردن شکم شان، زنان و کودکان خود را برای کار به کارگاهای ناسالم و خفه می‌بردند بطوریکه در سال ۱۷۵۰ در انگلستان ۱۴ درصد کارگران در کارخانجات زیر ۱۴ سال بودند. این عمل موجب رشد بی سوادی، ایجاد بیماریهای روحی و روانی و افزایش جرم و جنایت در میان کودکان را در پی داشت . همان‌گونه که چارلز دیکنز نویسندهٔ انگلیسی عصر انقلاب صنعتی، در رمان الیور توئیست که به معضلات کودکان آن زمان انگلستان می پردازد و به اعتقاد بسیاری شرح زندگی خودش است، می نویسد:
برای من هیچ‌گونه تشویقی، دلداری، یاری و حمایتی از هر نوع و هر کسی وجود نداشت؛ طوری که امیدوار بودم زودتر به بهشت بروم.
انگلستان اولین کشور صنعتی جهان

انقلاب صنعتی در اواسط قرن هجدهم در انگلستان آغاز شد و به تدریج به دیگر کشورها گسترش یافت. باید توجه داشت اختراع لازمهٔ انقلاب صنعتی بود و با توجه به ظهور و نبوغ دانشمندان انگلیسی در قرون هفدهم و هجدهم، این کشور زمینهٔ مناسب برای بروز انقلاب صنعتی را داشت .

مخترعین، نه از نیمه‌خدایان بودند و نه از قهرمانان، بلکه نوآورانی سختکوش از تبار انسان، بختیارانی که هوای موافق را برای رویاندن گیاهان برگزیدند .

تامس ساوتکلیف اشتن نویسندهٔ کتاب انقلاب صنعتی مهم‌ترین عامل انقلاب صنعتی در انگلستان را داد و ستد با خارجیان که افق دید افراد را نسبت به جهان گسترش داد می داند . هم چین بر تاثیرات فکریفرانسیس بیکن و نیوتن بر فضای علمی ایتالیا تاکید می کند . انقلاب صنعتی بر تمام زمینه ها از جمله نظامی، پزشکی و شیمی تاثیر گذاشت.

انقلاب صنعتی

انقلاب صنعتی عبارتست از دگرگونی‌های بزرگ در صنعت، کشاورزی، تولید و حمل و نقل که در اوسط قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد. در اینکه این رشته تحولات را می توان انقلاب صنعتی نامید اختلاف نظر وجود دارد . واژهٔ انقلاب به دگرگونیهای ناگهانی اطلاق می شود، در حالی که این تحولات صنعتی به هیچ وجه ناگهانی نبودند . حتی بعضی از محققین تنها این تحولات را مختص به صنعت نمی دانند و معتقدند که این تحولات دارای جنبه‌های اجتماعی و فکری نیز بوده اند .

صنعتی شدن به معنی استفاده از نیروی ماشین به جای نیروی انسان است. انقلاب صنعتی ابتدا از انگلستان شروع شد، زیرا انگلستان پس از چندین قرن تحول سیاسی داخلی، توسعهٔ استعمار تجاری، گسترش ناوگان دریایی، رشد طبقهٔ متوسط و بهبود امور قانونی و اداری کشور، از نظر زمین، کارگر، سرمایه، مدیریت و حکومت وضعیتی مطلوب و هماهنگ داشت که زمینهٔ پیشرفت صنعتی در این کشور را فراهم می‌کرد. انقلاب صنعتی در انگلستان در سه زمینهبافندگی، زغال سنگ و ذوب آهن بیشتر نمود یافت. گاهی سخن از دو انقلاب صنعتی برده می‌شود که یکی در قرن هجدهم و دیگری در قرن نوزدهم است. دو نتیجه مهم انقلاب صنعتی، گسترش استعمار اروپایی‌ها در کشورهای آسیایی و آفریقایی و بهره کشی از کارگران در داخل بود.